به نقل از خبر فوری، این یادداشت، در ذکر ۲۰ خطای فاحش اصولگرایی ایرانی در انتخابات اخیر است که شکستی تاریخی را برای آنان رقم زد.
۱. مناسبات رانتی
طی هفتۀ گذشته هر بار که از عباس عبدی تحلیلگر سیاسی دربارۀ اصولگرایان پرسیده شد این جمله را گفت که «چون مناسبات آنها رانتی است و از درون این روابط خبر ندارد نمیتواند به آنان بپردازد». اما در واقع پاسخ داده بود. چون جان کلام همین است. آنها در مناسباتی رانتی سامان داده شدهاند و به خاطر همین در هر رقابت واقعی کم میآورند. مسعود پزشکیان، اما از هیچ رانتی برخوردار نبوده و تنها ۴ دوره و در واقع ۵ نوبت نمایندۀ مجلس بوده با رأی مردم تبریز و یک دوره هم نایب رییس مجلس باز با رأی نمایندگان. آن هم دورهای که مجلس به اراده و علاقهٔ عمومی نزدیکتر بوده است. قبل از آن نیز وزیر موفقترین دولت بعد از انقلاب در تمام شاخصهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی بوده در دولت دوم خاتمی.
در مقابل، اما سعید جلیلی قرار داشت که به سایهنشینی میبالید و در هیچ رقابتی برنده نشده است. باقر قالیباف هم در هیچ یک از ادوار گذشته نتوانسته رییس جمهور شود و اگر نماینده و رییس مجلس شد به خاطر انتخابات غیر رقابتی ۹۸ و ۱۴۰۲ بوده است. به بیان دیگر اصولگرایی ایرانی تنها در مسابقات بیرقیب برنده میشود و این واقعیت را فراموش کرده بودند. شاید اکنون برخیشان از تأیید صلاحیت پزشکیان خشمگین باشند، چون در غیاب او یکی از خودشان ولو با مشارکت پایین رییس جمهور میشد!
۲. انقلاب و ضد انقلاب
اصولگرایی ایرانی در هر انتخابات یک نام تازه برای خود برمیگزید. اوج انحصارطلبی را، اما وقتی نشان دادند که نام خود را «جبهۀ انقلاب» گذاشتند. انگار که دیگران ضد انقلاباند. خودشان هیچ توجیهی و توضیحی در این باره نداشتند که اگر تنها آنها مصداق “جبهه انقلاب”اند آیا مسعود پزشکیان ضد انقلاب است؟! اگر نه آن نام چیست و اگر آری آیا اکنون یک ضد انقلاب رییس جمهور شده است؟!
۳. نسبتهای دروغ
خطای سوم این بود که به دروغ و در انواع آن چنگ زدند و به پزشکیان نسبتهایی دادند تا او موفق نشود. از گران کردن قیمت بنزین تا سوء تعبیر از عبارتی که درباره سردار سلیمانی به کار برده بود.
۴. دولت سوم روحانی
جوری میگفتند «دولت سوم روحانی» که انگار روحانی، نتانیاهو بوده است. اما همین هم به ضررشان شد. چون پزشکیان وزیر روحانی نبوده و باعث شد نام خاتمی مطرح شود و بگویند دولت سوم خاتمی و در مناظره هم گفت: «مردم! زمان خاتمی وضع شما بهتر بود یا حالا؟» فکر این را نکرده بودند.
۵. سوء تفاهم تشییع جنازه
با این که حضور مردم در مراسم تشییع مرحوم رییسی را به حساب خودشان گذاشتند منتها مشخص نشد کی میخواهد راه او را ادامه بدهد؟ چون مدعیان بسیار داشت.
یک نفر تمام مدت انتخابات لباس سیاه پوشید تا بگوید سوگوار اوست و تعبیر «شهید رییسی عزیز» با ربط و بیربط از دهان او نمیافتاد، اما دست آخر جامۀ سیاه از تن به درآورد و اعلام انصراف کرد!
۶. طرح نور و صیانت
شانه خالی کردن نامزدهای اصولگرا از طرحهای واپس گرایانهای، چون نور (علیه زنان) و صیانت (علیه آزادی اینترنت) نشان داد خودشان میدانند این کارها زشت و نفرت زاست، اما مرتکب میشدند. نشان داد پای قدرت که در میان باشد، دیگر از شریعت دم نمیزنند و گرنه باید با صدای بلند میگفتند «حکم شریعت را اجرا میکنیم»، ولی نگفتند و طالبان از این حیث بر آنان ارجح است. هیچیک هم طرح نور را به گردن نگرفت.
طبعاً بخشی از زنان و دختران ایرانی که مورد اهانت قرار گرفته و در مرحله اول رأی نداده بودند، جمعۀ بعد که خطر را نزدیک دیدند به صحنه آمدند و بیشک یکی از عوامل پیروزی پزشکیان شدند.
۷. رادیکالیسم به جای سنت
روزگاری اصولگرایی و جریان راست با سنت و محافظهکاری و روحانیت و بازار نسبت داشت و اکنون پشت سر یک چهرۀ رادیکال قرار گرفته بود. همین سبب شد علاوه بر دو رقیب سیاسی سال ۷۶ (خاتمی و ناطق)، دو فیلسوف که بارها هم دیگر را نقد کردهاند (سروش و داوری) هم متفقاً از پزشکیان حمایت کنند.
۸. رسانههای مردمی و بودجهدار
جنس فعالیت رسانههای حامی پزشکیان با حامیان قالیباف و جلیلی کاملاً تفاوت داشت. در آنجا از بالا سامان داده شد و با اتکا به انواع بودجهها و رانتها و یارانهها و این طرف دلی بود و حسی و از پایین. برخی از آنها شأن خود را در حد بوق تبلیغاتی فروکاسته بودند و مخاطبان دریافتند کدام به کار رسانهای شبیهتر است. مهمتر این که نتوانستند از قالیباف به جلیلی شیفت و مخاطبان را مجاب کنند.
۹. خالصسازی شکست خورده
سه سال خالصسازی مردم را به ستوه آورده بود. اخراج استادان مستقل و به زندان انداختن روزنامهنگاران افشاگر با ادعای حمایت از افشاگران و مقابله با گردنکلفتها را باورناپذیر ساخته بود. این همان نکته بود که اصولگرایی ایرانی از درک آن عاجز بود. آنها حتی به این روش زشت در میزگرد تلویزیونی هم ادامه دادند و کاسه صبر دکتر فاضلی جامعهشناس هم لبریز شد. خشم جامعهشناس خشم یک جامعه بود علیه دروغ و در نهایت مردم به صداقت و راستگویی رأی دادند. راست افراطی مملکتداری را با ادارۀ دبستان اشتباه گرفته و افرادی خام و بیتجربه را بر مصادر امور گماشته بودند. علت کاهش آرای باطله همین رأی کارمندان عاصی بود که از نزدیک میدیدند در دولت رییسی سطح مدیریت چقدر نازل شده است و میخواستند از دست آنها خلاص شوند.
۱۰. بلوغ سیاسی در قبال وعدههای پوچ
وعدههای رنگارنگ دو نامزد و طرح ۵ فوریتی رییس کنونی مجلس در حالی بود که هر سه نفر در این سه سال صاحب منصب بودهاند. اوج بلوغ مردم گرفتار در تأمین معیشت این بود که فریب وعدههای دروغینی، چون یارانه طلایی زاکانی (۲۰ میلیون تومان در سال) و یک میلیارد تومان وام ازدواج قاضیزاده هاشمی را نخوردند و ۲۰۰ متر زمین رایگان باقر قالیباف را هم عملیاتی ندانستند.
۱۱. سید محمد خاتمی
چه کسی میتواند نقش رییس جمهوری پیشین ایران را انکار کند؟ ممنوعالتصویری او بعد حوادث ۸۸ نه تنها از محبوبیت خاتمی نکاست، بلکه او را برای نسل تازه به چهرهای افسانهای بدل ساخت و همین باعث اقبال به او شد. این خطا هم در شکست اصولگرایی رادیکال نقش داشت. حالا کیهان است و رییس جمهوری که خاتمی او را برکشیده است و باید ببینیم همان سخنان هزار بار گفته را تکرار میکند یا نه.
۱۲. واقعیت یخچال ها
ضربالمثلی هست که مردم به یخچال خانهشان بیشتر اعتماد دارند تا تلویزیون. مردم ایران تورم سه سال اخیر و عملی نشدن سه وعده یک میلیون شغل و یک میلیون مسکن و تورم تک رقمی را با گوشت و پوست خود درک کردهاند و از خطاهای این جماعت یکی این بود که مدام میگفتند روحانی روزی ۳۰۰ هزار بشکه نفت صادر میکرد و ما روزی یک میلیون و نیم و اتفاقا این به زیانشان شد. چون توجیه روحانی در دولت دوم کاهش درآمد بود و اینها خودشان اذعان کردند ۵ برابر شده. طبعاً وقتی درآمد ۵ برابر شده دیگر استمرار کاستیهای سابق توجیه نداشت. به عبارت دیگر هر چه گفتند بیشتر نفت فروختیم بیشتر در معرض نقد قرار گرفتند. اولاً به چه قیمت؟ ثانیاً نقد یا در قبال جنس؟
۱۳. سلبریتیها!
اصولگرایی رادیکال میپنداشت مردم چشم به سلبریتیها دارند و انگار اصلاحطلبی از این سرچشمه سیراب میشود. در حالی که این بار نیامدند و چه بهتر که نیامدند. چون دو روز دیگر میخواستند بگویند پشیمانیم! امر بر برخی هنرپیشهها مشتبه شده بود که دنبال کنندههای اینستاگرام در همه شئون پیرو آنها هستند. در سال ۹۶ این خطا را با عکس یادگاری مرحوم رییسی با تتلو مرتکب شدند و بعد با فشار به آنها و دور کردنشان از سیاست تا جایی که در انتخابات اخیر جز معدودی که شعور سیاسی داشتند مانند کیانیان و پرستویی بقیه نیامدند تا از گزند فحاشان در امان بمانند و موضعشان لو نرود و بهتر که نیامدند و گرنه باید نگران پشیمانیشان میبودیم!
۱۴. قالیباف تشنه
عطش آقای قالیباف برای ریاست جمهوری بسیار به او و به جبهۀ موسوم به انقلاب لطمه زد. آن یکی هم به تعبیر آقای پورمحمدی ۱۱ سال است زنبیل گذاشته و سومی نیز. خیلی زشت بود که یک هفته بعد از ریاست مجلس و به عنوان عضو شورای موقت ریاست جمهوری کاندیدا هم بشوی و شد.
چرخشهای قالیباف که در ظاهر او هم جلوه میکند تصویر فرد ثابت قدم را از او ترسیم نمیکند. در هر یک از ۴ دوره و از ۴۴ سالگی تا ۶۳ سالگی هر بار در یک قالب ظاهر شده و هر نوبت هم او را لب آب بردهاند و تشنه بازگشته است! جالب این که آرای او در سال ۸۴ بیش از ۹۲ بود و ۹۲ بیش از ۱۴۰۳! در سال ۹۶ هم که وادار به انصراف شد.
مردم این عطش را تشخیص دادند و از خود پرسیدند اگر دغدغۀ آب و نان ما را دارد چرا در مجلس تحت ریاست او در حال قانوننوشتن دربارۀ حجاب و محدودیت اینترنت بودند؟ قالیباف ضربهای سهمگین به جبهۀ به قول خودشان انقلاب وارد کرد. هم با کاندیدا شدن هم با وعدههای ۵ گانه. هم با حمایت بعد از شکست از جلیلی، چون در مقام رییس مجلس و عضو شورای موقت ریاست جمهوری نباید موضع میگرفت. همۀ اینها البته به سود پزشکیان شد. چون موقعیت قالیباف را تضعیف کرد و البته از نظر شخصی رابۀه خوبی با رییس جمهور جدید دارد.
۱۵. نامزدهای پوششی
خطای بزرگ دیگر فرستادن زاکانی و قاضیزاده هاشمی بود در حالی که بارها گفتند کنار نمیروند، ولی رفتند و نماد دروغ و دستکم حرف مفت شناخته شدند. طبیعی است که مردم صداقت را بر دروغ ترجیح میدهند. قاضی زاده هاشمی یک بار به ابراهیم متقی و نوبت بعد به حسین انتظامی گفت تا آخر میماند، اما نماند. زاکانی هم در واکنش به آن طعنه مشهور پزشکیان (تاآخر میمونی دیگه؟!) گفت: بله و نمیگذارد او رییس جمهوری شود. اصولگرایی رادیکال آلوده به دروغ شده و همین دروغها آنها را بلعید. سعید جلیلی البته در ابتدا چهره اخلاقیتری از خود نشان داد، ولی حضور در نماز جمعه به امامت شیخ کاظم صدیقی و مناظره آخر به وجهه او آسیب رساند.
۱۶. پول پاشی
خطای بزرگ دیگر، پولپاشی در شب انتخابات بود. این روشها کهنه شده، ولی دستبردار نیستند. این جماعت مردم را دستکم گرفتهاند وگرنه برای هر ایرانی یک نقش باشکوه تعریف نمیکردند. آخر شمایی که در جمع خودتان با هم به توافق نرسیدید چگونه میخواستید برای کسانی که قبولتان ندارند نقش تعریف کنید؟ البته واریز پول به حساب بازنشستهها کار بدی نیست، اما تقارن ناگهانی کمکی به رأی آوری نکرد. پول خودشان بود. نه ارث پدری هیچ نامزدی تا احساس دین کنند.
۱۷. مصباحیون و جمهوریت
در تفکر مصباح رأی مردم ارزشی ندارد، ولی برای رهبری نرخ مشارکت بسیار مهم است و باید درک میکردند رهبری برای جبران کاهش نرخ مشارکت در انتخابات مجلس تدبیری میاندیشد. اگر سانحه هلیکوپتر هم رخ نداده بود در سال آینده فکری میشد و این سانحه جلو انداخت. اینها خیال کردند نظام با مشارکت پایین ادامه میدهد. داعیه پیروی و نزدیکی به رهبری را دارند، ولی از درک راهبردهای کلان رهبری عاجزند.
۱۸. حکایت ملانصرالدین
امثال باهنر و بادامچیان با ادعای مرگ اصلاحطلبان خودشان و حامیانشان را فریفتند. در حالی که اصلاحطلبان هم بمیرند اصلاحطلبی نمیمیرد و آن که دچار ضعف و فتور شده راست سنتی است که نتوانسته خود را به روز کند. آنها مثل ملانصرالدین قصهای را که خودشان ساخته بودند باور کردند. در حالی که واقعیت جامعه از اصلاحطلبان هم فراتر است چه رسد به اصولگرایی. رأی آقای جلیلی نشان داد در بدنه اصولگرایی هم نفوذ ندارند چه رسد به دیگران و شگفتا که داعیهدار عدالت هم هستند در حالی که اگر بنا بر عدالت باشد سهم آنان بسیار کمتر از مواهب کنونی باید باشد.
۱۹. تاجر پیشگی ایرانی
خطای دیگر نشناختن ایرانیان است. ما مطلقاً مردمانی اهل انزوا نیستیم. چرا از اصول قانون اساسی حتی در دولت جنگ، دولتی بودن تجارت خارجی کنار گذاشته شده؟ حتی بی تفسیر. چون ایرانیان از دیرباز اهل تجارت و معامله بوده اند. حالا یکی به اسم سعید جلیلی پیدا شده میگوید به جای آمریکا و اروپا برویم سراغ سریلانکا و با صادرات صیفیجات به روسیه ارزآوری کنیم! حال آن که روشن است زندگی ایرانیان به فروش نفت بستگی دارد و فروش نفت به بهبود سیاست خارجی. این اصل بدیهی را البته جلیلی انکار نمیکرد، ولی میگفت در وضعیت تحریم و بدون پیوستن به افایتیاف هم میتوانیم نفت بفروشیم منتها وقتی پزشکیان پرسید به چه قیمتی پاسخ روشنی نداد!
۲۰. تکرار ملالآور
سرانجام این که خطای بزرگشان این است که نمیدانند اگر قرار بر انتخابات و صندوق باشد به مقدمات و احزاب و رسانههای آزاد نیاز دارد و این که هر دوره چهار نفر تکراری را با وعدههای دروغین به میدان بفرستند دیگر جواب نمیدهد. در خیابان دنبال دختر مردم بدوند که چرا مویت بیرون است و بعد دَم از حقوق زنان بزنند!
آخرین اخبار ورزشی را در جامعه ورزشی آفتاب نو بخوانید.