به گزارش اقتصادنیوز، یکی از مهمترین نگرانیهای این روزها، شرایط پیچیدهای است که اقتصاد کشور در آن گرفتار شده است. همه میدانیم که در حال حاضر اقتصاد ایران، با مجموعهای از مشکلات و ابرچالشها دستبهگریبان است که خروجی آنها تشدید انواع ناترازیهای بحرانآفرین و فقر فزاینده جامعه ایران بوده است. اما در شرایطی که برای عبور از این وضعیت دشوار، نیاز به برنامهریزیهای دقیق داریم، دولتی به صورت کاملاً اضطراری و بدون هرگونه آمادگی قبلی در شرف تشکیل است. این دولت در بهترین حالت، چند ماه زمان نیاز دارد تا برای حلوفصل ابرچالشها، مقدماتی تهیه و تدوین کند.
مسعود نیلی در نخستین نشست «هماندیشی برای اقتصاد ایران» که با عنوان «تحلیلی بر ناترازیها و پیشنهادهایی برای اصلاحات جامع اقتصادی» برگزار شد، به بررسی وضعیت ناترازی در اقتصاد ایران پرداخت که هفته نامه تجارت فردا مشروح سخنان این اقتصاددان را منتشر کرده است و آنچه در پیشرو دارید، برگرفته از سخنان مسعود نیلی در نشست یاد شده است.
مسعود نیلی با ارائه شاهد مثال هایی درباره ناترازی در کشور، بیان کرد: «در ابتدا بد نیست بدانیم که از سال ۱۳۹۰ تاکنون مصرف انرژی ۶۰ درصد رشد داشته است. این در حالی است که کل مصرف خصوصی خانوارها ۱۲ درصد رشد کرده که شامل همان ۶۰ درصد مصرف انرژی هم میشود. یعنی اگر انرژی را حذف کنیم، رشد ۱۲درصدی کل مصرف خانوار مقداری کمتر میشود. در حال حاضر گفته میشود که در زمان اوج مصرف برق حدود ۱۸ هزار مگاوات کمبود داریم و برآوردها نشان میدهد این رقم تا ۱۰ سال آینده به نزدیک ۴۰ هزار مگاوات خواهد رسید که اساساً کارکرد شبکه برق را از بین میبرد. ناترازی گاز هم در زمان اوج معادل ۲۸ تا ۳۰ درصد کل مصرف است. کسری ذخایر آب کشور برابر آماری که تا سال ۱۳۹۹ موجود است، حدود ۴۰ درصد بیشتر شده و سرانه آب تجدیدپذیر نیز ۲۵ درصد کاهش پیدا کرده است. هر کدام از این آمارها بهتنهایی تکاندهنده و هشداردهنده است، در صورتی که امروز همه این مشکلات با هم سر باز کرده است.»
او ادامه داد: «آمار ناترازی صندوقهای بازنشستگی هم بسیار نگرانکننده است. نزدیک به ۵۰۰ هزار میلیارد تومان از بودجه سال جاری دولت بابت کسری صندوقهای بازنشستگی هزینه میشود. این رقم از سال ۹۰ تا به امروز حداقل ۱۲۰ برابر شده، یعنی متوسط رشد سالانهاش ۴۸ درصد است. این آمار به ما هشدار ریزش یک بهمن عظیم از هرم سنی شاغلان میدهد. به خاطر استخدامهای زیاد سالهای نخست پس از انقلاب و بزرگ شدن بیش از اندازه دولت، یک گروه بزرگ در حال بازنشستگی هستند، در حالی که در دهههای بعد استخدام نداشتیم و در نتیجه یک ناترازی بزرگمقیاس ایجاد شده است. در این مدت یارانه کالای اساسی ۳۰ برابر شده است. این ارقام را با ۲۲ برابر شدن سطح عمومی قیمتها مقایسه کنید. به این معنی که ارقامی با رشد کمتر از ۲۲ برابر بیانگر کاهش قدرت خرید و ضعیفتر شدن نسبی است و برعکس. یک آمار بسیار مهمتر به ما نشان میدهد که در این بازه، سطح عمومی قیمتها ۲۲ برابر شده، در حالی که پرداختهای هزینهای دولت یعنی خدماتی شامل بازنشستگی و یارانه کالاهای اساسی و… تنها ۱۳ برابر شده است که نشان میدهد دولت در اقتصاد ما بسیار ضعیف و ناتوان شده است. همچنین مقایسه کنید که سرمایهگذاری دولتی فقط ۵/۸ برابر شده که این هم بیانگر سطح اندک سرمایهگذاری در زیرساختهاست.»
«تورم انباشه»، موضوع مهم دیگری بود که نیلی در سخنان خود به آن اشاره کرد و توضیح داد: «همانطور که گفته شد، تورم انباشته از سال ۹۰ تاکنون در ۲۲ برابر شدن متوسط قیمتها منعکس شده، به این معنی که مثلاً، کالایی که در سال ۱۳۹۰، ۱۰۰ هزار تومان بوده امروز دو میلیون و ۲۰۰ هزار تومان است. معمولاً در محاسبات اقتصادی همیشه اینگونه عمل میشد که حقوق کارکنان دولت بهطور متوسط مقداری بیشتر از تورم زیاد شود.، اما اکنون نخستینبار است که معکوس این اتفاق رخ داده است. با در نظر گرفتن ۲۲ برابر شدن تورم، اگر منابع دولت را بررسی کنیم، میبینیم که درآمدهای نفتی بودجه ۱۰ برابر شده که نشان میدهد نقش نفت کمرنگتر شده است. درآمدهای مالیاتی ۷/۱۴ برابر و سایر درآمدها نیز ۹ برابر شده است. بنابراین دولت به لحاظ منابع درآمدی ضعیفتر شده و در عین حال بدهی دولت به بانکهای تجاری ۳۵ برابر شده است. در حالی که دولت اساساً نباید از بانک تجاری پول بگیرد. ما معمولاً در مباحث مربوط به بانک مرکزی به دنبال استقلال این نهاد هستیم، در حالی که در نظام حکمرانی ما حتی بانک تجاری هم استقلال ندارد چه برسد به اینکه بخواهیم به استقلال بانک مرکزی برسیم. این نشان میدهد که دولت در اقتصاد ما در بنبست واقعی مالی قرار گرفته است. همه فعالیتهایش در سطح بسیار پایین قرار دارد اما، در همین سطح نازل هم با کسریهای زیاد مواجه است. ازاینرو سراغ بانکهای تجاری میرود، گویی بانکها جزئی از خزانه دولت هستند. این در حالی است که دستمزد حقیقی امروز کارکنان دولت نسبت به سال ۱۳۹۶ حدود ۳۵ درصد پایینتر است.»
این اقتصاددان بیان کرد: «هزینههای بازنشستگی با بار مالی مربوط به تامین اجتماعی تقریباً برابر با درآمدهای نفتی بودجه و حتی کمی بیشتر است؛ اگرچه اساساً بازنشستگی نباید در بودجه باشد. در واقع بودجه امروز دولت کاملاً غیرنفتی است، چرا که درآمدهای نفتی دیدهشده در بودجه فقط خرج پرداخت به کسری صندوقهای بازنشستگی میشود. عدد بعدی مربوط به نرخ ارز است که از سال ۱۳۹۰ تاکنون ۶۰ برابر شده، یعنی بهطور متوسط سالانه ۴۱ درصد رشد کرده است. اگر قرار بود نرخ ارز براساس تورم افزایش پیدا کند قاعدتاً باید کمتر از ۲۲ برابر میشد، اما نرخ رشد ارز بسیار بیشتر است. دلیل این جهش رشد این است که سمت عرضه ارز به خاطر تحریم دچار شوکهای بسیار بزرگی شده است. درآمدهای دلاری نفتی کشور نسبت به سال ۱۳۹۰ یکسوم شده و کل درآمدهای ارزی کشور به کمتر از نصف تقلیل پیدا کرده است. به اضافه اینکه خروج سرمایه نیز بسیار بیشتر شده و در حالی که در سمت عرضه کاهش داشتیم، تقاضای ارز تحت تاثیر رشد بالای نقدینگی و تمرکز تقاضای ایجادشده بر محدودترین منبع یعنی ارز، با شدتی بیش از سایر اقلام رشد کرده است.»
نیلی افزود: «مجموعه موارد ذکرشده، باعث شده است که نرخ ارز رشد بسیار بالاتری نسبت به تورم را تجربه کند. به این نکته هم توجه داشته باشید که درآمدهای ارزی کشور طی دهه ۸۰ حدود ۵/۴ برابر شده بود، در حالی که در دهه ۱۳۹۰ به کمتر از نصف رسیده است؛ در حالی که هیچگونه مدیریت اقتصاد کلانی روی ارز به عنوان مهمترین منبعی که کشور با آن اداره میشود، اعمال نشد. یعنی در زمانی که درآمدهای ارزی ۵/۴ برابر شد همه آن ارز خرج شد و در زمانی هم که این درآمدها نصف شد، همه شوک به اقتصاد و زندگی مردم وارد شد. اگر تحریم نداشتیم، امروز نرخ ارز قاعدتاً در حدود ۲۰ هزار تومان بود. البته تاکید کنم این گزاره به این معنا نیست که اگر تحریم برداشته شود، نرخ ارز ۲۰ هزار تومان میشود، این مسئله دیگر قابل بازگشت نیست، اما اگر تحریم و شوکهای طرف عرضه نبود، قاعدتاً قیمت ارز در همین حدود قرار میگرفت.»
این استاد دانشگاه با تاکید بر سابقه وجود ناترازی در اقتصاد ایران، توضیح داد: «نکته مهم قابل توجه این است که ناترازیهای اقتصاد ایران مسئله جدید و تازهای نیست و سالهاست که ما با آن مواجه هستیم، اما از سال ۱۳۹۷ در یک مرحله و از سال ۱۴۰۰ در یک مرحله دیگر، دینامیک رشد ناترازیها بسیار سرعت گرفته است. بدهی بانکها به بانک مرکزی از سال ۱۴۰۰ تا پایان ۱۴۰۲ بهطور متوسط سالی ۱۱۵ درصد رشد کرده است. این رشد بسیار زیاد و عجیب است. اینجاست که میگویم واقعاً چگونه کسی میتواند این آمارهای کابوسوار را بداند و شب خوابش ببرد. در ادامه میتوانم به آمار دیگری اشاره کنم؛ از جمله اینکه متوسط رشد سالانه مصرف بنزین در دنیا یک درصد است. این رقم سالها در کشور ما شش درصد بوده، اما از ۱۴۰۰ تا به امروز به ۱۵ درصد در سال افزایش یافته است. یعنی مصرف بنزین در کمتر از پنج سال دو برابر میشود و اگر اکنون ۱۲۰ میلیون لیتر در روز بنزین مصرف میکنیم، با همین نرخ رشد، پنج سال دیگر ۲۴۰ میلیون لیتر در روز مصرف خواهیم داشت، در حالی که هیچ ظرفیتی برای تولید این مقدار بنزین وجود ندارد و اساساً منطقی هم نیست که این میزان ظرفیت تولید بنزین ایجاد شود.»
او افزود: «ناترازی برق در پیک، از هشت هزار مگاوات به ۱۲، بعد به ۱۵ و در نهایت ۱۸ هزار مگاوات رسیده است. اساساً دلیل این شدت مصرف انرژی چیست؟ چرا باید این اندازه برق تولید و مصرف کنیم؟ در این فاصله که مصرف انرژی ۶۰ درصد رشد کرده، کل تولید ناخالص داخلی تنها ۱۷ درصد رشد داشته است. یعنی بخش زیادی از انرژی در کشور ما برای تولید مصرف نمیشود.»