عباس عبدی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: پیرو یادداشت هفته پیش درباره اقداماتی که برای تقویت وفاق با مردم باید انجام شود به ۵ موضوع اشاره شد که اکنون به شرح مختصر اولین مورد آن یعنی فیلترینگ پرداخته میشود. مسالهای که مطابق معیارهای پیشگفته حل آن کمهزینه و بسیار پر سود است و باید در فوریت قرار گیرد.
واقعیت این است که به عنوان یک شهروند و روزنامهنگار هر چه گشتم که دلایلی قابل اتکا برای فیلترینگ پیدا کنم نیافتم، اگر گزارش رسمی در این باره وجود دارد آن را منتشر کنند.
به هر حال اینترنت موضوعی است که با زندگی روزمره اغلب مردم مرتبط است و سیاستگذار باید پاسخگو باشد. شاید دلایلی دارند، پس چرا از بیان رسمی آن عاجز و شاید هم شرمنده هستند؟ سرنوشت قاضی فیلترینگکننده که معلوم شد، ولی هنوز این سیاست زیانبار تغییر نکرده است. شاید ناشی از ضعف سیستم سیاسی ما است که در گرفتن تصمیمات سلبی فوری و بیپروا عمل میکند در مقابل در تصمیمات ایجابی و مثبت بسیار محتاط و دیر و بدتصمیم است.
بهطور کلی روشن است که دسترسی آزاد به همه آنچه در اینترنت هست، عوارض گوناگونی دارد. چه برای فرد و چه برای حکومت. ولی راه مقابله با آنها نباید به گونهای باشد که هم شکست بخورد و هم عوارض را بیشتر کند. فیلترینگ در ایران از نوع شیوههای مقابله غیرموثر و زیانبار است. اولین مسالهای که موجب تعجب میشود، ناکارآمدی فیلترینگ است، به عبارت دیگر هماکنون دهها میلیون نفر از فیلترشکن استفاده میکنند و آن را هرچند با صرف زمان و هزینه دور میزنند. همانگونه که حکومت ایران تحریمها را دور میزند.
البته تحریمکنندگان جهانی با علم به اینکه ایران تحریمهای آنها را دور میزند بر تداوم تحریم اصرار میکنند، زیرا موجب افزایش هزینه برای ایران میشود. در واقع تحریم جز سخت شدن صادرات و واردات شاید ۲۵ تا ۳۰ درصد هم به زیان مردم و اقتصاد ایران است.
این کار مطلوب کشور تحریمکننده است، چون میخواهد، حکومت و مردم ایران اذیت و از یکدیگر دور شوند، ولی آیا حکومت ما هم میخواهد مردم اذیت و از خودش دور شوند؟ حتی اگر با خرید فیلترشکن خارجی، فیلترینگ را دور بزنند؟ اگر بلی، دیگر حرفی نمیماند. ظاهرا چنین چیزی را نخواهند گفت و نمیگویند. پس علت فیلترینگ چیست؟
از سوی دیگر همانگونه که مبارزه علیه ماهواره شکست خورد به زودی استارلینک هم فیلترینگ را بلاموضوع خواهد کرد و بدتر اینکه موجب خروج سرمایه از کشور و بیاعتباری بیشتر اینترنت داخلی میشود. نکته دوم و جالبتر اینکه فیلترینگ نقض غرض است. چطور؟ اغلب حکومتها برخی سایتهای غیر اخلاقی، مجرمانه، قاچاق و… را فیلتر میکنند. هنگامی که فیلترشکن نداشته باشی، طبیعی است که به آنها دسترسی نداری اغلب مردم هم علاقه چندانی به این دسترسی برای خود یا فرزندانشان ندارند.
پس اگر شبکههای اجتماعی متعارف مثل توییتر، اینستاگرام، واتسآپ، تلگرام، یوتیوب و… فیلتر شوند، مردم مجبور هستند که از فیلترشکن استفاده کنند. در این صورت دسترسی آنها و مهمتر از خودشان، فررندانشان به همان سایتهای نامناسب نیز آزاد و راحت میشود. به عبارت دیگر فیلترشکن مصداق از قضا سرکنگبین صفرا فزود شده است.
فیلترینگ، بازاری برای فساد و تولید و فروش فیلترشکن شده است و مبالغ درشتی به صورت ارز و ریال نصیب صاحبان فیلترشکن میشود. شاید مهمتر از آن اطلاعاتی است که نصیب صاحبان مسیرهای غیرمجاز میشود که فیلترینگ از آن مسیرها عبور میکند.
مردم هم بحق فکر میکنند که همین فروشندگان فیلترشکن مانع رفع فیلترینگ هستند. مساله مهمتر فرآیند تصاعدی و رو به رشد نیاز زندگی به اینترنت و ضرورت افزایش سرعت آن است. جامعه و مردم هر روز نیازمند سرعتهای بسیار بیشتر برای اینترنت هستند و این نیازی تفننی نیست، بلکه یک نیاز ضروری مثل آب و برق و انرژی و آموزش و بهداشت و… است.
حتی بر همه این نیازها تقدم پیدا کرده است، زیرا اینترنت زیرساخت اصلی دیگر خدمات زیرساختی اقتصاد و جامعه شده و فیلترینگ مثل یک مانع جدی پیش روی تحقق این هدف است. اینترنت پرسرعت مثل یک بزرگراه ۸ردیف است که ترافیک نمیشود و هر چه خودرو باشد با سرعت حرکت میکنند. اینترنت کم سرعت مثل یک جاده باریک است که سرعتگیرهای بزرگی هم دارد و در نتیجه همیشه ترافیک است و رفت و آمد در آن ممکن نیست.
هماکنون سرعت اینترنت در ایران رتبه بسیار بدی دارد و در میان کشورها با فاصله زیاد در ردیفهایی پایین قرار داریم. تاکیدات اخیر مقام رهبری درباره هوش مصنوعی نیازمند اینترنت عالی و پرسرعت است. بدون تردید موفقیت عمومی در این حوزه بدون دسترسی آزاد و پرسرعت به اینترنت بیمعناست.
عوارض شخصی و روانی فیلترینگ نیز خیلی مهم است. اینکه هر لحظه تصور میکنی باید به صورت غیرقانونی یک منع حکومتی را دور بزنی. منعی که هیچ دلیلی برای آن نمیبینی و مجبوری از مقررات تخطی کنی. این وضعیت حس دشمنی نسبت به سیاستگذار ایجاد میکند و موجب قانونگریزی میشود، زیرا به این معناست که سیاستگذار به تو اعتماد ندارد، پس تو هم نباید به او اعتماد داشته باشی.
عوارض تحقیرآمیز آن بدتر است. هنگامی که یک تیم ورزشی یا یک گروه گردشگری به ایران میآیند و میبینند که واتسآپ یا تلگرام و توییتر فیلتر است تعجب میکنند و اگر به آنان خطهای بدون فیلترینگ داده شود این برای مردم ما موجب تحقیر ناشی از تبعیض میشود.
اخیرا زایرانی که به عراق رفتهاند بیش از هر چیز، اینترنت بدون فیلتر توجه آنان را جلب کرده است. این واقعا خجالتآور است. حتی سفر رییسجمهور هم تحت تاثیر این تفاوت میان دو کشور بود. عارضه اقتصادی فیلترینگ هم که جای خود دارد. برخی از این سکوهای فیلتر شده، مثل اینستاگرام فضای کسب و کار و درآمد هستند و در این وضعیت بیکاری و درآمد اندک مردم، باید راه آنها را باز کرد تا مردم از این طریق تامین معاش و زندگی کنند.
بدتر از همه فیلتر کردن یوتیوب است. این از عجایب است که به خاطر وجود برخی فیلمهای سرگرمکننده و مغایر با ارزشهای رسمی؛ حکومت مردم خود را از این دانشگاه مجانی و ارزشمند محروم کند. مگر ممکن است خود را از چنین نعمتی محروم کنیم؟ مگر مردم و الزامات اقتصادی و فناوری چنین محدودیتی را میپذیرند؟
مساله فقط رفع فیلترینگ نیست، مساله انتظار بحقی است که مردم از دولت آقای پزشکیان دارند. مردم میخواهند به دولت و حکومت اعتماد کنند و ببینند تا چه اندازه آماده هستند که تصمیمات نادرست و غیر قابل دفاع را تغییر دهند؟ حتی معلوم نیست چه کسانی مخالف هستند؟ تقریبا همه سیاستمداران بهطور صریح یا ضمنی مخالفت خود با فیلترینگ را اعلام کردهاند.
نکته جالب وجود سکوهای اینترنتی داخلی مثل بله و ایتاست که برخی افراد فکر میکنند وجود آنها فیلترینگ را توجیه و حکومت را بینیاز میکند. من با وجود این سکوهای اجتماعی کاملا موافقم و برای جامعه هم مفید میدانم بهشرطی که آنجا را به جزیره دورافتاده تبدیل نکنند و نخواهند که عدهای از خودشان و تحت نظارت و محدودیتهای رسمی دسترسی آزاد به آنها داشته باشند و اکثریت مردم محروم از دسترسی به شبکههای دیگر باشند.
بالاخره عجیبتر از همه اینکه ما در جامعه و ساختاری زندگی میکنیم که باید این حرفهای بسیار عادی را زد، چون هنوز این موضوع برای ما مساله است و آن را حل نکردهایم؟ از آن بدتر اینکه حتی یک جمله مفید در پاسخ به آنها دریافت نمیکنیم؟
این درد را به کجا میتوان برد؟ آقای پزشکیان وقت خود را برای امور دیگر تلف نکنید در اولین فرصت و در چارچوب وفاق ملی و عقلانیت این مساله را با کلیت ساختار سیاسی حل کنید. اگر حل این مساله مصداق وفاق و عقلانیت نباشد، دیگر هیچ چیز دیگری مصداق آن نمیتواند باشد. سرمایه اجتماعی حکومت و دولت را افزایش دهید پیش از آنکه دنبال جذب ۱۰۰ میلیارد دلار سرمایه خارجی باشید.