وقتی گرگ در باستیون بچه‌ها را دنبال می‌کرد

آفتاب نو – ثریا روزبهانی: چون این خیابان عرض بسیار زیادی داشت بچه‌ها برای بازی به آنجا می‌رفتند و در این خیابان فوتبال، گرگم به هوا، گانیه، والیبال و… بازی یا بادبادک هوا می‌کردند. محل تفریح و سرگرمی بزرگ‌ترها هم اطراف حسن‌آباد، توپخانه و لاله‌زار بود.

خواندنی‌های بیشتر را اینجا دنبال کنید

وقتی گرگ در باستیون بچه‌ها را دنبال می‌کرد

بازی گانیه در میان پسران محله حسن‌آباد طرفداران بسیار و خاص خودش را داشت.

«عباس حسینی» از ساکنان قدیمی این محله و تهران‌پژوه، در باره بازی‌های کودکان و نوجوانان این محله قدیمی می‌گوید: «در این بازی نخست حدود زمین بازی را با پودر گچ یا زغال مشخص می‌کردیم. دو بازیکن به‌عنوان سرگروه تعیین و بعد نوبت تقسیم بازیکنان به دو تیم با یار مساوی بود و داستان آخر هم ماجرای پر سر و صدای یارکشی. سپس شیر یا خط می‌انداختیم و یک گروه داخل زمین بازی می‌رفتند و گروه دیگر در بیرون زمین به‌عنوان مهاجم می‌ایستادند.

اعضای تیم مهاجم در سراسر زمین بازی پراکنده می‌شدند. اعضای تیم دیگر به‌صورت تک نفری با حالت لِی‌لِی به زمین بازی می‌آمدند و سعی می‌کردند یار رقیب را با دست بزنند. اگر پایشان خسته می‌شد و آن را زمین می‌گذاشتند، می‌سوختند و از بازی حذف می‌شدند. خیلی وقت‌ها هیجان بازی به حدی می‌رسید که اصلاً متوجه نمی‌شدیم پایمان از زمین بازی خارج شده، به همین خاطر الکی از دور بازی حذف می‌شدیم. تا آخرین نفر بازی ادامه پیدا می‌کرد و در نهایت دوباره جای تیم‌ها عوض می‌شد و تیم دیگر وسط زمین می‌آمد.»

وقتی گرگ در باستیون بچه‌ها را دنبال می‌کرد

او اعتقاد دارد پشت هر بازی قدیمی هدف و دلیلی وجود داشته است. حسینی هدف بازی گانیه را این‌طور نقل می‌کند: «حفظ تعادل، تقویت عضلات پا، ایجاد هماهنگی بین دست و پا و چشم‌ها، ایجاد روحیه فداکاری و… از جمله نکات مؤثر و مفید این بازی برای بازیکنان حساب می‌شد. با یک تیر چند نشان می‌زدند؛ هم بازی و هم ورزش. این بازی اغلب مختص پسران نوجوان محل بود، اما دختران محله هم در کنار خاله‌بازی و عروسک‌بازی و دختره اینجا نشسته گریه می‌کنه، پای ثابت بازی قایم باشک بودند و ابتدا با خواندن شعر کودکانه ده بیست سی چهل و یا هر کی تک بیاره، گرگ را انتخاب می‌کردند.

چشم‌هایشان را می‌بستند و با صدای بلند تا ۱۰یا ۲۰ می‌شمردند و در این فاصله بقیه در گوشه و کنار خیابان قایم می‌شدند. بعد گرگ چشم‌هایش را باز کرده و دنبالشان می‌گشت و با پیدا کردن آنها، اسم و جایی که قایم شده را با صدای بلند می‌گفت و فردی که گرگ دیده بود باید زودتر از او به جایی که گرگ چشم‌ گذاشته بود، می‌رسید و با گفتن «سُک سُک» برنده می‌شد و گرگ دوباره باید چشم می‌گذاشت، اما اگر نمی‌رسید، او این بار گرگ می‌شد و باید دیگران را پیدا می‌کرد.»

منبع خبر: همشـهری

آخرین اخبار ورزشی را در جامعه ورزشی آفتاب نو بخوانید.

عضو تلگرام آفتاب نو شدی؟ اگه نه تا دیر نشده کلیک کن آخرین اخبار ورزشی رو اونجا ببین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

advanced-floating-content-close-btn