مادر امام موسی کاظم (ع) از آن جهت مصفاء نام گرفته بود که از هر بدی پاک و منزه بود. از خصائل مادر آن حضرت می توان به عالمه بودن ایشان اشاره کرد. وقتی حمیده مصفاء به همسری امام صادق (ع) درآمد، امام او را تعلیم داد و حتی او را وصی خود پس از مرگ قرار داد. او در مقام فقه در جایی قرار گرفته بود که تعلیم زنان را به عهده داشت و به توصیه امام صادق (ع) از او درباره مسائل فقهی سؤال می شد.
در واقع حمیده مصفاء پیشرو زنان عارفه و زاهدی بود که بعدها در تاریخ اسلام پا به عرصه وجود نهادند. امام موسی کاظم (ع) در چنین خانواده ای نشو و نما یافت و پس از شهادت پدرش، امام صادق(ع)، به امامت رسید و دوران امامت او با خلفایی همچون منصور، هادی، مهدی و هارون عباسی همزمان بود. از سجایاى اخلاق امام (ع) می توان به حلم و بردبارى ای اشاره کرد که در برابر دشمنان از خود نشان می داد و خصلت دیگر ایشان فرو خوردن خشم در مقابل معاندان بود که بخاطر آن به کنیه کاظم ملقب شده بود.
امام کاظم (ع) چنان در فروخوردن خشم از دیگران پیشی گرفته بود که هرگاه به او گفته می شد شخصی قصد آزارش را دارد، ایشان برایش سکهای طلا می فرستاد. به همین خاطر کرم و سخاوت از دیگر صفات ممتاز آن حضرت به شمار می رود. از دیگر خصائل نیکوی آن حضرت زهد و عبادت بود. همچنین ایشان به برخورداری از کرامات نیز معروف بودند و مطلع بودن از مکنونات قلبی افراد از جمله کرامات ایشان است. آن حضرت چندین بار توسط مهدی و هارون عباسی زندانی شد و سالهاى متمادى در زندان به سر برد و در تمام این مدت به عبادت خدا مشغول بود؛ به طورى که بسیارى از زندانبانان تحت تأثیر او قرار گرفتند و به تشیع گرایش پیدا کردند. زهد و عبادت امام موسی کاظم (ع) تا آنجا بود که هارون الرشید ایشان را از راهبان بنی هاشم می خواند.
شرایط سیاسی دوران امام
خط مشى امامان شیعه در دوران عباسیان یک رویه فرهنگى بود و گاه پیش می آمد که این رویه باعث کاهش شدت برخورد عباسیان با آنها شود. بدین منظور امامان شیعه شیوه تقیه را پیش می گرفتند و هر نوع تشکل درونى را در پرده تقیه حفظ مىکردند. آنها با پافشاری بر حفظ تقیه سعی بر حفظ تشکلهای شیعیان و رهبری آنها به طور پنهانی داشتند. این تشکل ها نوعى ارتباط علمى و امامتى محسوب می شدند و هیچگونه توطئه سیاسى در آن ها وجود نداشت. ولی همین تشکل ها نیز مورد پذیرش دولت و حاکمیت خلافت نبود و آنها را در ردیف اقدامات سیاسى گسترده به شمار می آوردند.
در حقیقت از دید خلفای عباسی ارتباط امام و شیعیان، و نیز تعیین وکیل وسیلهاى براى مقاصد سیاسى در جهت براندازى حکومت و جایگزینى حکومت جدید محسوب می شد. این چنین زمان امامت امام صادق(ع) دوران اختناق و فشار از سوی منصور عباسی بود. در واقع فشار سیاسى عباسیان در دوره امام باقر و امام صادق (ع) شدت گرفته بود و این دو امام با تربیت شاگردان فراوان و مستعد بنیه علمى و حدیثى شیعه را تقویت کرده و جنبشى عظیم در میان شیعیان پدید آورده بودند. این اختناق به دوره امام کاظم (ع) نیز کشانده شده بود. رسالت امام (ع) آن بود تا در این حرکت علمى، توازن و تعادل فکرى را میان شیعیان برقرار کنند. از این رو این دوران، دوران بسیار سختى براى شیعیان محسوب می شد و مخالفت ها و اعتراض های متعددى از ناحیه شیعیان و علویان نسبت به خلفاى عباسى صورت گرفته بود. کتب تاریخی و حدیثی شیعه گواهی بر برخوردهاى متعدد خلفاى عباسى با امام موسى کاظم (ع) هستند که عمدهترین برخوردها از جانب هارون الرشید صورت گرفته است. بر طبق گفته های ابوالفرج اصفهانی، محدث و مورخ، و طبری، مفسر و مورخ، به طور کلى مىتوان گفت اعمال فشار رشید نسبت به شیعیان قابل قیاس با دورههاى قبل از او نبود و از لحاظ گستردگى و شدّت، با دورههایى مانند دوران متوکل مقایسه می شد. در عین حال برخى از این روایات نشان مىدهد که هارون در اوایل کار نسبت به امام چندان سختگیرى نشان نمىداد، ولى به مرور زمان و بنا به دلایلى، به تدریج حضرت را تحت فشار بیشتر قرار داد. هارون نسبت به علویان حساسیت فراوانى داشت و بسیار مراقب امام کاظم (ع) السّلام بود. امام با وجود این همه فشار و سختگیری توانستد تشکیلات سیاسی و فرهنگی تشیع را حفظ کنند تا این تشکیلات در زمان امامان بعدی نیز بتواند به نقش روشنگر خود ادامه دهد.
گفت وگوی امام موسی کاظم (ع) با عالمان یهودی
یکی از مهمترین اقدامات حضرت، مباحثه با علمای ادیان دیگر بود که این شیوه، به شکلی گسترده تر در زمان امامت فرزندشان امام رضا(ع) پیگیری شد. در منابع تاریخی و حدیثی مناظرات و گفتگوهایی از امام کاظم (ع) با برخی از عالمان یهودی نقل شده که در پاسخ به پرسشهای آنان صورت گرفته است. در کتاب مسند الامام الکاظم بیش از سه هزار حدیث گردآوری شده که شماری از آنها را برخی از اصحاب اجماع روایت کردهاند. بر اساس روایتی که در کتاب قرب الاسناد آمده است عدهای از یهودیان نزد امام صادق(ع) رفتند و درباره دانش لدنی جانشینان و اوصیاء پیامبران از ایشان پرسیدند. امام صادق در جواب فرزندشان امام موسی کاظم(ع) را، که آن زمان پنج سال داشت، فراخواند و از یهودیان خواست تا مسائل شان را از ایشان بپرسند. آنها درباره معجزات پیامبر اسلام (ص) از امام پرس و جو کردند و امام تعداد بی شماری از اعجازهای پیامبر را برشمردند و موجب شگفتی یهودیان شدند.
امام چگونه شهید شد؟
ارادت دیرینه ایرانیان به خاندان پیامبر(ص) همواره در تاریخ اثبات شده است. با ظهور اسلام که ایران تحت کنترل و نفوذ مسلمانان و خلفای اسلامی قرار گرفت، ایران به سرزمین های اسلامی پیوست. در این زمان برخی اشخاص و خاندان ایرانی توانستند به دستگاه خلافت نفوذ پیدا کردند که خالد بن برمکی یکی از آنها بود. او نخستین کس از این خاندان بود که به شغل وزارت در دستگاه امویان و پس از آن عباسیان درآمد و پس از وی این مقام در میان فرزندان و نوه های او باقی ماند. از آنجایی که یحیی برمکی در به خلافت رساندن هارون نقش مهمی ایفا کرده بود، به مدت هفده سال کلیه کارهای اداری و نظامی دستگاه خلافت به عهده او و پسرانش بود. خاندان برمکی یکی از خاندان ایرانی بود که توانست وارد دستگاه خلافت شود و یحیی برمکی در زمان امام موسی کاظم (ع) وزارت هارون را به عهده داشت. از این رو با توجه به آنکه خاندان برمکی کاملاً به دستگاه خلافت وابسته بودند، در حفظ جان امام کاظم(ع) در برابر خلیفه روش یکسانی نداشتند. برخی از آنان تحت هیچ شرایطی مایل نبودند در ریختن خون آن حضرت مشارکت کنند در حالی که برخی دیگر برای رضایت خلیفه به این کار اقدام کردند. به عبارت بهتر هیچ ادله ی متقنی مبنی بر طرفداری برمکیان از شیعیان و علویان در تاریخ وجود ندارد. از این رو درباره دوستی یحیی برمکی نسبت به شیعیان و علویان دو نظریه له و علیه وجود دارد. بنا بر اقوالی گفته می شود که زندانی شدن امام موسی کاظم (ع) بخاطر سعایت و دشمنی یحیی برمکی بوده است و در عین حال در جایی دیگر گفته شده که هارون الرشید خود دستور دستگیری امام را بخاطر اطلاع از طرفداری زیاد مردم از ایشان داده است.
از طرفی دیگر ابن شهر آشوب بیان داشته که در زمان زندانی بودن امام یحیی برمکی از هارون خواست تا از ایشان عیادت کنند و صله رحم بجا بیاورد. چندی بعد هارون الرشید امام (ع) را به زندان فضل پسر یحیی برمکی فرستاد، فضل نسبت به امام ارادت داشت و بر ایشان سخت نمی گرفت.
موضع گیری فضل بن یحیی به گوش هارون الرشید رسید و دریافت که امام موسی کاظم (ع) در زندان در رفاه به سر می برد. هارون از شنیدن این خبر در قبض فرو رفت و عصبانی شد و دستور داد فضل را شلاق بزنند.
یحیی برمکی در این میان به نفع پسرش مداخله کرد و امام را به زندان سندی بن شاهک فرستاد. امام در آن زندان سختی های زیادی را متحمل شد و مدتی بعد به شهادت رسید. درباره نحوه شهادت امام کاظم (ع) اقوال مختلفی وجود دارد که مسموم شدن ایشان با خرما از دیگر اقوال معتبرتر است و از امام رضا نیز روایت شده است.
+
آخرین اخبار ورزشی را در جامعه ورزشی آفتاب نو بخوانید.