انگار قرار نیست ماجرای جدایی مهدی هاشمینسب از پرسپولیس و پیوستنش به استقلال حالا حالاها تمام شود، اما این کینه و نفرت تا کجا قرار است ادامه پیدا کند؟
به گزارش سایت خبری پرسون، شب گذشته که مهدی هاشمینسب میهمان ویژه برنامه هفته سوم لیگ نخبگان آسیا با اجرای عادل فردوسیپور بود. از همان صحبتهای ابتدایی او مشخص بود که با حالتی احساسی و دلی پر از درد به برنامه وارد شده و قرار است حرفهایی بزند که پیشتر نزده بود. گمان میرفت بخش عمده و مهم این مصاحبه درباره جزئیاتی از اختلافش با مدیران هلدینگ خلیج فارس و جواد نکونام باشد، اما هاشمینسب ترجیح داد برخلاف هفتهها و ماههای گذشته که حسابی عصبانی بود، آرام و سربسته درباره ماجراهایی که درنهایت منجر به جدایی او از جواد نکونام و استقلال شد، صحبت کند و حواسش به کینهای معطوف شد که طی ۲۴ سال گذشته لحظه به لحظه، روز به روز، هفته به هفته، ماه به ماه و سال به سال بر شدت آن افزوده شده و در گذر زمان تبدیل به یک تراژدی نگرانکننده شده است.
در پنجره تابستانی سال ۱۳۷۹ بود که تیتر اول تمام روزنامههای ورزشی کشور به یک انتقال عجیب و باورنکردنی اختصاص یافته بود. هاشمینسب که از سوی علی پروین همه کاره آن روزهای پرسپولیس طرد شده بود و حریف قدرت و اختیار عمل او نشد، در حالی اردوی سرخپوشان را ترک کرد که محبوبیت او بالاتر از ستارههایی همچون عابدزاده شده بود و سکوها دیگر در سلطه علی پروین نبودند. بهروز رهبریفرد یار دیرین هاشمینسب بارها در مصاحبههای خود تاکید کرده دلیل روی برگرداندن علی پروین از ابرستاره آن روزهای تیمش همین محبوبیت وافر و ترس از تزلزل جایگاه خودش بوده است.
به هر حال اتفاقی که پرسپولیسیها و حتی استقلالیها باور نمیکردند، رخ داد و روزنامه استقلال تیتر زد، «هاشمینسب رسما آبیپوش شد»؛ در سوی دیگر هم روزنامه پرسپولیس یک تیتر سه کلمهای معروف برای این اتفاق عجیب استفاده کرد و نوشت: «برو به سلامت».
در تاریخ فوتبال همواره بازیکنانی بودهاند که از تیمی بلافاصله به اردوی رقیب اصلی رفتهاند و نظیر این اتفاق در دنیای فوتبال کم نیست، اما اینکه چرا ماجرای مهدی هاشمینسب هر روز به جای اینکه گرد زمان برآن بنشیند و آرام آرام از خاطرهها پاک شود، با هر اتفاق کوچکی بر آتش آن دمیده میشود، از آن معماهای بزرگ فوتبال ایران است؛ معمایی که خبرنگاران طی ۲۴ سال اخیر همواره سعی داشتهاند از طرق مختلف به پاسخ آن دست پیدا کنند و با وجود این تلاشها همچنان بخشهای مهم و تعیینکنندهای از این ماجرای غمانگیز همچنان سربسته باقی مانده است!
در آخرین مصاحبه مهدی هاشمینسب با عادل فردوسیپور اما از همان ابتدا مشخص بود که قرار است حرفهای جدیدی زده شود و با وجود اینکه او یکبار تا آستانه صحبت کردن درباره این اتفاق رفت و سپس منصرف شد، نتوانست تاب بیاورد و بالاخره با خودش کنار آمد تا حرفی که ۲۴ سال برای پوشاندن آن با خودش کلنجار رفته بود را در حالی که احساسات درونی محاصرهاش کرده بودند و نمیتوانست کلمات را مثل همیشه با همان ادبیات خاص خودش پشت سر هم ردیف کند، با بغض به زبان آورد…
هاشمینسب در حالی که درباره جدایی از استقلال و عشق خالص خود به این تیم پس از جدایی حرف میزد، به یک حادثه مهم پس جدایی از پرسپولیس اشاره کرد و گفت: «من توقعی ندارم کسی پای من بایستد. کسی که باید پای من میایستاد، ایستاده. بگذارید این را بگویم … توی دلم مانده…».
او سپس در حالی که جای خود را روی صندلی تغییر میداد، حرفهایش را اینطور با استفاده از نام پیروزی به جای پرسپولیس از سر گرفت: «من با مادرم به خرید میرفتم. دوستان آذری زبان آنجا بودند. در بازار میوه، طرفدار تیم پرسپولیس هم بودند، پیروزی، آنجا سر اینکه بارهای مادرم را بیاورند، همدیگر را با چاقو میزدند که بار مادر مهدی هاشمینسب را چه کسی ببرد داخل ماشین؟!».
هاشمینسب در حالی که دستانش را به صورتش میکشید، به دوران بعد از پیوستن به استقلال رفت و ادامه داد: «بعد که به استقلال رفتم، گفتم مادر من دیگر نمیتوانم با تو بازار بیایم. خودت برو. الان حرفهایی که میزنم اگر دروغ باشد، شب مادرم زنگ میزند. میگوید چرا دروغ گفتی؟! حالا خدا را هم اگر کنار بگذاریم، دیگر به خاطر او که به خاطرش اشکم در میآید، دروغ نمیگویم. بعد که به استقلال رفتم خودش به بازار رفت و همان دوستانی که سر بردن بارهایش دعوا میکردند، با لگد او را زدند!»
در این لحظه هاشمینسب که لرزش در صدایش نمایان شده بود و با بغض و به سختی حرف میزد، در حالی که مدام به ریشهایش دست میکشید و با مکث طولانی جملاتش را کامل میکرد، ادامه داد: «آمد خانه … لنگ میزد … دیدم گریه میکند … گفت ننه چه کاری کردی؟! چی شده؟! گفت همانهایی که بارهایم را میآوردند، من را زدند… من هم بلغش کردم و دوتایی گریه کردیم».
او سپس در حالی که دست چپش را بالا آورد و سعی کرد با صلابت صحبت کند، با انگشت اشاره که نشان از خط و نشان کشیدن داشت، اینطور حرفهایش را از این حادثه پیش برد: «گفتم او یک نفر بوده که تو را زده، ولی من انتقامم را از همه آنها میگیرم و تر و خشک را برای تو میسوزانم. مادرم را زدند. میدانید یعنی چه؟! میتوانید درک کنید؟! خدا هم به من عزت داد و تر و خشک را با هم سوزاندم».
جالب اینکه هاشمینسب رو به عادل فردوسیپور کرد و از او پرسید آیا با این اتفاق حق دارم نفرت داشته باشم؟!
ادامه این گفتوگو به صحبتهایی منتج شد که بارها هاشمینسب و افرادی که درگیر این انتقال و حواشی مربوط به آن بودهاند، دربارهاش صحبت کردهاند؛ اینکه هاشمینسب در متن یک سناریوی تعریف شده قرار گرفته و جز پیوستن به استقلال که تنها پیشنهادش بوده، چارهای نداشته است. البته که او اینبار بیپروا از علی پروین نام برد و تاکید کرد که او را بابت تمام زجرهایی که در ۲۴ سال گذشتنه متحمل شده، نخواهد بخشید. او همچنین از فرد پرنفوذ و قدرتمند دیگری در آن مقطع باشگاه حرف زد که این روزها برخلاف واقعیت حرف میزند و نگاهها را به سوی امیر عابدینی مدیرعامل آن سالهای پرسپولیس برد، که هاشمینسب معتقد است مسائل را آنطور که اتفاق افتاده توضیح نمیدهد.
به هر حال ماجرای مهدی هاشمینسب که روایتهای مختلف و البته مشابهی درباره دلیل جداییاش و اتفاقات پس از آن وجود دارد، طی تمام سالیان گذشته به جای اینکه فراموش شود و مانند خیلی از انتقالات جنجالی فوتبال دنیا کمتر به آن پرداخته شود، سال به سال با هر اتفاقی بر شدت آن افزوده شده و به یک کینه و نفرت بزرگ در قلب یاغی بزرگ فوتبال ایران تبدیل شده که انگار قرار نیست بشود پایانی برای آن متصور بود؛ تا جایی که پس از ۲۴ سال هاشمینسب در حالی که به تازگی و با حواشی بزرگی از جواد نکونام واستقلال جدا شده، در حرفهای خود بار دیگر به گذشته برمیگردد و به قطعه گمشده تعیینکنندهای از این پازل کامل نشده اشاره میکند تا احتمالا آن دسته از هواداران پرسپولیس که در ذهنشان جایگاه مادر بالاتر از هر چیز دیگری است، در رویاروییهایی آینده دیگر به آن انتقال واکنش نداشته باشند تا او هم آنطور که خودش میگوید با توجه به شخصیتش وادار به عکسالعمل نشود.
آنچه مسلم است اینکه کینه و نفرتی که میان مهدی هاشمینسب و هواداران پرسپولیس ایجاد شده و مدام بر میزان آن افزوده شده، به یک غم بزرگ در سینه ستاره دهه ۷۰ فوتبال ایران تبدیل شده است. در این شرایط صحبت کردن درباره یک اتفاق مهم که هاشمینسب آن را کلید اصلی دشمنی و کینه ایجاد شده میداند، شاید سرآغاز راهی باشد که به پایان این دشمنی منجر شود.
روانشناسان میگویند تا وقتی که ما در ذهنمان از کسی یا چیزی رنجشی داشته باشیم، تا این رنجش را حل نکنیم نه جدا شدن و نه انتقام از او آراممان نمیکند؛ در واقع میتوان اینطور گفت که رنجیدن هاشمینسب از رفتار یک فرد پرسپولیسی که به کلیت جامعه هواداری پرسپولیس تعمیم داده شده، باوجود آن گل فراموش نشدنی که در دربی بهثمر رساند، همچنان به عنوان یک موضوع تمام نشده باقی مانده است. با این حال مهدی هاشمینسب در آخرین مصاحبه خود گام بزرگی برای پایان دادن به این کینه قدیمی و حل یک موضوع تمام نشده برداشته و در این بین جامعه هواداری پرسپولیس هم باید واکنش مناسبی به حرفهای تازه او داشته باشد، تا شاید در سالهای آینده حداقل شاهد بدتر شدن این وضعیت نباشیم و با درک متقابل حتی شاید این رابطه تیره و تار بهبود هم پیدا کند.
منبع: ورزش سه