در این خصوص باید گفت که شرایط سال ۲۰۰۶ و مقطعی که قطعنامه ۱۷۰۱ در سازمان ملل تصویب شد با زمان کنونی تفاوت بسیار زیادی دارد؛ بنابراین نمیتوان قطعنامهای که براساس شرایط دو دهه پیش صادر شده را در حال حاضر با آن همه جنایاتی که رژیم اشغالگر قدس انجام داده و مردم بی دفاع فلسطین و غزه و لبنان را به خاک و خون کشیده و بسیاری از مناطق مسکونی را به ویرانی کشانده و باعث آوارگی مردم این مناطق شده مورد توجه قرار داد.
رژیم صهیونیستی در طول بیش از یکسالی که از عملیات ۷ اکتبر گذشته و اقدامات تجاوزکارانه و جنایت آمیز خود را علیه فلسطینیها و لبنانی با ددمنشی پیش برده و فراتر از آن بدون توجه به منشور سازمان ملل متحد و قواعد سازمانهای بین المللی در حوزه حقوق بشر و جنایات جنگی علیه غیرنظامیان را نادیده گرفته و در کنار آن از حمایتهای ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی و قدرتهای جهانی برخوردار بوده است.
تردیدی نیست که این همه جنایات به هیچ وجه متناسب با قطعنامه ۱۷۰۱ نیست. نه حزب الله در آن زمان چنین قدرتی داشته که امروز دارد و نه تجاوزات صهونیست به این شکل موجب خرابی بیروت و ضاحیه شده و این ترورهای ناجوانمردانه علیه چهرههای موثر حزب الله انجام داده و از این رو، اگرچه قطعنامه در سال ۲۰۰۶ قابل تطبیق با شرایط کشور لبنان بود، اما مفاد آن به هیچ وجه با شرایط کنونی قابل وفق نیست.
یقینا هر قطعنامهای که از سوی سازمان ملل متحده درباره جنگ لبنان مورد تصویب قرار میگیرد و متعاقب آن مراحل اجرایی برای تحقق طی شود حتما باید حزب الله به عنوان یک نیروی نظامی قانونی در لبنان آن را مورد تایید قرار دهد و در غیر این صورت هیچ ضمانتی برای اجرای این قطعنامه وجود نخواهد داشت.
آنچه که مسلم است کشور لبنان بدون حزب الله هیچ سپری برای دفاع از خود ندارد و هر روز در معرض تهدید رژیم صهیونیستی قرار دارد مگر اینکه رژیم اشغالگر قدس اضمحلال پیدا کند و از بین برود در غیر این صورت با قطعنامههایی از این دست به هیج وجه نمیتوان انتظار داشت که امنیت مردم و سرزمین لبنان تضمین شود؛ بنابراین به نظر میرسد آنهایی که این قطعنامه را در حال حاضر مفید و ضروری میدانند و آن را عاملی برای فروکش کردن این جنگ میدانند بیشتر در پی حمایت از رژیم صهیونیستی هستند نه دلسوزی برای مردم لبنان و فلسطین.
بدون شک اسرائیل در شرایط کنونی در باتلاقی بدی گیر کرده و نیروهای نظامی این رژیم هم به گسترده مورد هدف موشکهای حزب الله قرار میگیرند و آمار تلفات انسانی در بین ارتش رژیم صهیونیستی به صورت فزاینده بالا رفته و از طرف دیگر حتی یک قدم هم نتوانسته مرز لبنان پیش برود و هر حملهای که به صورت زمینی علیه نیروهای حزب الله انجام میدهد با شکست مواجه شده است و از این رو رژیم اشغالگر قدس هیچ چارهای ندارد جز اینکه جنگ را در لبنان به پایان برساند، چون جز ضرر و ناکامی و کشته شدن نیروهای خودشان هیچ عایدی دیگری نصیب اسرائیل نشده است.
با توجه به واقعیات موجود در صحنه جنگ لبنان به نظر میرسد کسانی که از قطعنامه ۱۷۰۱ حمایت میکنند میخواهند حزب الله را از جبهه مقاومت علیه صهیونیستها جدا و حذف کنند و بدین شکل قدرت مقاومت را در فلسطین، غزه و لبنان تضعیف کنند و این چیزی نیست که به سادگی پذیرفته شود.
معقتدم که جریانهای تندرو اصلاح طلب که از زمان آغاز جنگ غزه و شروع عملیات رژیم صهیونیستی علیه مردم لبنان و حزب الله همواره بر این نکته تاکید میکردند که اکنون زمان آتش بس و صلح است بیشتر در پی آنند که کدام کنش و رفتار سیاسی و نظامی مورد تایید آمریکا است و موجب غضب ایالات متحده نمیشود.
آنچه که مسلم است تصور جریانهای تندروی اصلاح طلب این بود که عملیات ۷ اکتبر زود شکست میخورد و حماس آمادگی لازم را برای یک نبرد طولانی ندارد و اساسا تدبیر لازم را برای تداوم مبارزه نداشته، اما با توجه به مقاومت حماس دریافتند که این نیروی محور مقاومت نه تنها برنامه ریزی چندین ساله را انجام داده بلکه تاب آوری مردم را هم بالا برده تا در برابر فشارهای صهیونیستها مقاومت کنند تا بالاخره به آزادی دست یابند.
رویکرد این بخش از اصلاح طلبان قطعا با منافع ملی سازگار نیست و رفتاری از خود در مواقع مختلف بروز میدهند که خلاف مصالح ملی جمهوری اسلامی ایران است.
+
آخرین اخبار ورزشی را در جامعه ورزشی آفتاب نو بخوانید.