به گزارش آفتاب نو، دیگر خبری از آن لحن کشدار و خستهکننده فصل دوم نیست و هر اپیزود زخم کاری ۳، داستانی مختص خود دارد که میتواند به اندازه خود دلهره و تعلیق و اضطراب را در مخاطب القا میکند.
آنچه فصل سوم “زخم کاری” دارد و فصل دوم، نداشت پیچیدگی داستانی بود که واقعا نمیتوان ادامهاش را حدس زد و طرف کاراکتر خاصی را گرفت. محمدحسین مهدویان و پلتفرم فیلیمو درس خوبی از فصل دوم گرفتند و آن هم این بود که حتی موفق ترین برندها را نباید بی طراحی داستان پرملات به فصل دوم رساند و حالا برای روکمکنی هم که شده، قصه گویی تودرتو بیش از هر چیز بر سریال غلبه دارد و مرتب داستانهای تازه ای را می بینیم که گاهی آن قدر پرشتاب هستند که نیاز مخاطب را به تماشای مجدد، ایجاد میکنند.
بازیهای خوب و شخصیتهای چند وجهی سریال “زخم کاری۳” را باید از دیگر ویژگی های فصل انتقام دانست. دقت کنید که بازیگر پرمناقشه فصل دوم یعنی کامبیز دیرباز در فصل سوم دیگر از ادابازی تیپیکال دست برداشته و در حال ساخت شخصیت مردی پا به سن گذاشته است که در بد مهلکه ای گیر کرده. دیرباز انگار بعد از یک فصل ناکام حالا فهمیده باید به جای کپی رفتار پیرمردان، درون آنها فرو برود. اگر یادتان باشد او در اواخر سریال “در چشم باد” هم کمی تیپیکال یک مرد مسن را بازی کرد ولی غلبه گریم و پرهیز از تغییر لحن، باعث شد چندان توی ذوق نزند ولی در اینجا دیگر لحن کاملا تغییر یافته و دیرباز کوشیده طلوعی را بار دیگر به طور همهفهم در فصل انتقام بیافریند.
فصل سوم زخم کاری در تدوین ریتم محرکی دارد که وقت مخاطب را تلف نمیکند و در عین حال موسیقی جاافتاده سریال هم به موقع میکوبد و به اوج میرسد، فقط نمیدانیم چرا حتما فلاش بک ها را باید ابتدا و قبل تیتراژ دید؟
محمدحسین مهدویان نه نسبت به زخم کاری که نسبت به سریالهای متاخر شبکه خانگی همچون داریوش، افعی تهران، آمستردام، پدر گواردیولا و…، بسیار حاذق تر نشان میدهد و معلوم شده که گاهی شکستها میتواند آدمی را آبدیده کند و از تکبر بکاهد و باعث شود که بگوییم بالاخره این شد یک زخم کاری! “زخم کاری۳” بعد از سریال “گناه فرشته” یک نقطه عطف دیگر برای پلتفرم فیلیمو است که در ماههای اخیر سعی کرده در کنار وجهه عامهپسند، مولد محصولاتی تفکربرانگیز درباره معرفتشناسی اجتماع و سیاست هم باشد.