انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری در حالی برگزار شد که بیش از نیمی از جامعه اصلا امیدی به بهبود وضع کشور نداشت و ترجیح داد تا در انتخابات شرکت نکند نزدیک به ۲۰ درصد جامعه از وضعیت موجود راضی بود اما ۳۰ درصد جامعه در میان دو طیف بدتر نشدن وضع کشور یا در بهترین حالت، امکان بهبود اندک وضع به مسعود پزشکیان رای دادند.
رای دهندگان به پزشکیان در میان هجمه شدید تحریم کنندگان انتخابات، ریسک کرده و انتقادهای دوست و آشنا را به جان خریده و پای صندوق رای حاضر شدند تا یا جلوی بدتر شدن اوضاع را بگیرند یا ۵ تا ۱۰ درصد وضع را بهبود بخشند.
با پیروزی پزشکیان اما یک شوق پنهان در جامعه شکل گرفت و امید به تغییر در زیر پوست جامعه به حرکت درآمد.
انتظارات با رشد افکار اصلاح طلبانه، روز بروز بیشتر شد و گروهی از رای ندادهها، احساس دیده شدند کردند. اخباری که از چینش کابینه میآمد، حاکی از حضور زنان، جوانان، اقوام و ادیان در کابینه بود و وعده هایی برای رفع فیلترینگ اینترنت و جمع آوری گشت ارشاد، بلندتر به گوش میرسید.
اما پس از تحلیف، کم کم اتفاقات طور دیگر رقم خورد. انتصاب افرادی که برای بخش بزرگی از جامعه ناشناخته بودند د معاونتها، دوری چهرهای رایآور از حلقه اول قدرت، عدم استفاده از زنان و جوانان و اقوام و ادیان، کم کم احساس سرخوردگی را در جامعه گسترش داد. جناح رقیب نیز با سوار موج شدن، سهمی از کابینه را طلب میکرد.
با معرفی کابینه شوک بزرگ وارد شد.
جامعه که حالا انتظارش از بهبود وضع موجود، به دلیل سرکوب چند ساله خواستههایش به سوی اصلاح بنیادیتر میل کرده بود، دچار سرخوردگی جدی شد.
در فهرست کابینه معرفی شده، خبری از زنان، جز یک تن نبود. از ادیان و اقوام که اصلا خبری نبود. میانگین سن اعضای کابینه به ۶۰ سال رسید و وعده های شورای راهبری و نظرات اهل فن و نهادهای مردمی متخصص نیز کمرنگ دیده می شد.
چرا این اتفاق افتاد؟
نخستین عامل بالا رفتن سطح توقع جامعه به دلایل ذکر شده بود. سطح توقعات از پزشکیان به شدت بالا رفته است. کسانی که برای بدتر نشدن اوضاع و یا حداکثر بهبود ۱۰ تا ۲۰ درصدی رای دادهاند الان توقع اصلاح ۱۰۰ درصدی دارند.
از سوی دیگر رسانهها در یک سردرگمی تصمیم گیری هستند. رسانه های دولتی کلا رها شده است. دولت هنوز این رسانه ها را تحویل نگرفته است و مدیران پیشین نیز سیاست مشخصی ندارند و ضربات بدی از این بخش به دولت وارد میشود. رسانههای خصوصی طرفدار نیز در یک سردرگمی ناشی از بیبرنامگی به سر می برند.
از طرف دیگر نهادهای مدنی و اقوام احساس کنار گذاشتگی دارند و امکان تعدیل و واقع بینانه کردن خواستههای طرفداران خود را ندارند.
در نهایت، نبود حمایت و حتی جدایی چهرههای رای آور پزشکیان چون ظریف ، آذری جهرمی ، آخوندی و… شایعات نزدیک به حقیقت در مورد دور شدن افرادی چون دکتر ربیعی از پزشکیان همگی دست به دست هم داده و بحران زود رسی را به نمایش گذاشته است. در این میان جبهه رقیب نیز با پشت سر گذاشتن شکست و اخذ سهم در کابینه احساس میکند توان بیشتری برای سهمخواهی دارد و هماهنگ تر به فهرست کابینه هجوم آورده است.
از نقش گروههای ذینفوذ سهم خواه بدون مسئولیت نیز فعلا میگذرم.
حال اگر همچون زمان انتخابات یک همکاری و هماهنگی انجام نشود، قطعا اوضاع بدتر خواهد شد.