تحولات روابط بینالملل به سمت چندقطبی شدن، پیامدهای عمیقی در سراسر جهان، به ویژه در مناطق نفوذپذیر و مهمی مانند خاورمیانه …
تحولات روابط بینالملل به سمت چندقطبی شدن، پیامدهای عمیقی در سراسر جهان، به ویژه در مناطق نفوذپذیر و مهمی مانند خاورمیانه داشته است. برتری اقتصادی چین در بازار جهانی و فشار بر بازارهای غربی در جذب مازاد تولید این کشور (مازاد تجاری) از سال ۲۰۰۸ جدی شد تا جایی که در سال ۲۰۲۳ چینیها بدل به مساله امنیت ملی برای کشورهای غربی شدند و بحرانهای همزمانی چون کووید ۱۹ و جنگ اوکراین، عرصه تقابل را به حوزههای مختلف دیگری چون همکاریهای فناورانه نیز کشاند و سطح مجادلات را تا نقطه «جداسازی» پیش برد.
سند امنیت ملی سال ۲۰۲۳ امریکا نشان میدهد که از نظر آنها، چین تنها رقیبی است که هم میخواهد و هم میتواند نظم بینالمللی را تغییر دهد و قدرت اقتصادی، دیپلماتیک، نظامی و فناوری لازم برای انجام آن را دارد و در این راه دایما سعی دارد تا ضمن حفظ شرایط مسالمتآمیزتر، الگوی اقتدارگرای خود را پیش ببرد. آنها ضمن اینکه از باز بودن اقتصاد جهانی سود میبرند، در عین حال دسترسی به بازار داخلی خود را محدود میکنند و دائما به دنبال کاهش وابستگی خود به جهان و افزایش وابستگی جهان به چین هستند. آنچه مهم است، در حال حاضر رقابت بین امریکا و چین از اساسیترین مسائلی است که کشورهای منطقه خاورمیانه باید در دیپلماسی خود، بدان توجه کنند. از این رو، سیاست خارجی کشورهای منطقه همواره در پی رسیدن به پاسخ این سه سوال و دلایل حضور قدرتهای جهانی در این بخش از جغرافیای جهانی پیش میرود:
۱- اثرات مستقیم اقتصادی این رقابت بر بازیگران منطقه خاورمیانه چگونه است؟
۲- پیامدهای تشدید رقابتهای بینالمللی اخیر بر پویاییهای روابط اقتصادی و امنیتی میان کشورهای منطقه خاورمیانه به چه ترتیب است؟
۳- راهبرد هر کدام از کشورهای منطقه خاورمیانه در استفاده از اتمسفر رقابت ایجاد شده در عرصه اقتصاد جهانی چگونه است؟
مطالعات رویکرد رفتاری در مورد هر یک از کشورهای منطقه خاورمیانه نشان میدهد که این کشورها عرصه تقابل چین و امریکا را جدال خصمانه دو قدرت اول اقتصادی جهان تلقی نکرده، سعی داشتهاند تا از فرصت چندقطبی شدن محورهای ژئوپلیتیک به نفع منافع ملی خود بهرهبرداری کنند و در این راستا نسبت به متنوعسازی فعالانه سطوح مشارکت در حوزههای مختلف پیش رفته و به ویژه بر آن بودهاند تا از این فرصت به نفع پاسخگویی به رشد فزاینده نیاز بخش صنعت خود به اقلام فناورانه مختلف، بهویژه فناوریهای بالا بهرهبرداری کنند. رقابت ژئوپلیتیک اخیر میان امریکا و چین، در طرف امریکایی نگاه جدیدی مبتنی بر نزدیک شدن به نقش کاتالیزور پیشرفت و ثبات و دور شدن از اهرم سنتی زور و قدرت و تکیه بر ایجاد منافع مشترک جدید با ابزارهای رفاهی ایجاد کرده تا به این ترتیب امکان تداوم حضور در منطقه به عنوان یک بازیگر اصلی فراهم شود.
بررسی تجارب موردی مذکور نشان از یک راهبرد دوگانه از جانب طرف امریکایی در منطقه خاورمیانه دارد: راهبرد اول؛ الگوبرداری از تجربه مشارکتهای اقتصادی چین با کشورهای منطقه خاورمیانه مبتنی بر تعامل بخش خصوصی دو طرف در حوزههای زیرساخت، صنعت سبز و فناوری و راهبرد دوم؛ استفاده از ظرفیت متحدان اروپایی در تمهید و اجرای مشترک سیاستهای صنعتی هدفمند در حوزه اقتصاد دیجیتال و انرژیهای تجدیدپذیر در کشورهای خاورمیانه و اهرمسازی نهادهای بینالمللی مانند صندوق بینالمللی پول و دفتر توسعه سازمان ملل برای پیشبرد این طرحها. بر این اساس، کشورهای منطقه در استفاده از اتمسفر رقابت ایجاد شده بین چین و امریکا از یک سو و رویکرد جدید امریکاییها در منطقه از سوی دیگر، باعث شده است که در حال حاضر آینده منطقه مستعد ایجاد نوع متفاوتی از مشارکتها و همکاریها باشد که انطباق هر چه سریعتر کشورهای منطقه با آن، در کوتاهمدت و بلندمدت حایز منافع اقتصادی زیادی برای آنها خواهد شد.
به عنوان مثال، استفاده از فرصت رقابت میان چین و امریکا در حوزه صنایع فناورانه، ظرفیت مازاد صنعتی چین و محدودتر شدن هر چه بیشتر بازارهای غربی به روی محصولات ساخت چین، فرصت انتفاع اقتصادی قابل توجهی برای کشورهای منطقه خاورمیانه ایجاد کرده است تا با ایجاد توازن دیپلماتیک تجاری و سیاسی، منافع ملی خود را به شکل حداکثری دنبال کنند. پیشنیاز بهرهبرداری حداکثری از منافع حاصل از اتمسفر فعلی اقتصاد جهانی، اجرای راهبردهای موازنه سهبعدی قدرت (داخلی، منطقهای و بینالمللی) در حوزه سیاست خارجی، نقشآفرینی هماهنگ و اتخاذ سیاست بیطرفی فعال در قبال قدرتهای جهانی است. امریکا پس از حضور نظامی در عراق و افغانستان، سیاستهای جدید خود را برای پیشبرد منافع ملی این کشور در منطقه خاورمیانه، مبتنی بر ابزارهای قدرت نرم، استفاده از قدرت هوشمند و سازوکارهای دیپلماتیک قرار داده تا از این مجرا از هزینههای ناشی از تعقیب منافع خود در خاورمیانه کاسته و همزمان بر دستاوردهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود بیفزاید.
اما تا به آنجا که به اقتصاد ایران بازمیگردد، سطح پایین روابط ایران با کشورهای غربی (نه تنها امکان استفاده از پتانسیلهای موقعیت ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچر در تحولات اخیر منطقه و جهان را از کشور ما سلب کرده، بلکه در عمل انحصار در واردات پارهای اقلام فناورانه از بازار چین، زمینه افزایش قیمت واحد اقلام فناورانه وارداتی ایران از این کشور را نیز فراهم کرده است.) از مجموع تجارت خارجی ایران (جمع صادرات و واردات) در چهارماهه اول سال ۱۴۰۳ به ارزش ۳۷.۵ میلیارد دلار، سهم منطقه اروپا ۱.۷ میلیارد دلار، معادل ۴.۵ درصد است که در نوع خود یکی از پایینترین نسبتهای همکاری با منطقه اروپا در میان کشورهای خاورمیانه است.
همچنین بررسی روند تغییرات شاخص قیمت واردات اقلام فناورانه (میانگین قیمت واحد یک کیلوگرم از تولیدات صنعتی مبتنی بر فناوری در سبد وارداتی ایران از چین) حاکی از آن است که همزمان با شروع تحریمهای خزانهداری امریکا علیه چین، قیمت واحد محصولات مذکور از حدود ۶ دلار در مرداد ۱۴۰۱ به بیش از ۱۰ دلار در اردیبهشت ۱۴۰۳ افزایش یافته است. از این رو، ضرورت دارد تا به منظور استفاده از اتمسفر تقابل چین و امریکا و مدیریت تحولات منطقهای ناشی از آن، اتخاذ راهکارهای لازم در جهت متنوعسازی مبادی تجارت خارجی در کل و افزایش دامنه همکاریها در واردات اقلام فناورانه بهطور خاص، در دستور کار جمهوری اسلامی ایران قرار بگیرد.
لذا دو راهبرد توأمان زیر پیشنهاد میشود:
در میانمدت: اتخاذ تدابیر مناسب در قبال تجارت با چین با هدف جلوگیری از انحصار این کشور در تامین اقلام راهبردی و متنوعسازی مبادی وارداتی با حرکت تدریجی به سمت استفاده از فناوریهای اروپایی، کرهای و ژاپنی به ویژه در حوزه صنایع سبز و انرژیهای تجدیدپذیر؛ در بلندمدت: اتخاذ دیپلماسی فعال و چندجانبه با استفاده از موقعیت «ژئوپلیتیک»، «ژئواکونومیک» و «ژئوکالچر» کشور به عنوان اهرمی برای اعتمادسازی، تعامل سازنده با کشورهای منطقه، حلوفصل مسالمتآمیز اختلافات، تلاش در جهت ایجاد اجماع منطقهای و خنثیسازی فشارهای تحریمی و سیاسی علیه کشور به عنوان راهبردهای عملی با بهرهگیری از تخصص و ابزارهای دیپلماسی اقتصادی.
بهروز دینی/ پژوهشگر موسسه پژوهشهای بازرگانی
+
آخرین اخبار ورزشی را در جامعه ورزشی آفتاب نو بخوانید.