۱۴:۰۳ – ۱۶ آبان ۱۴۰۳
۱۶ آبان مصادف با سالروز شهادت محمدحسین محمدخانی است. رادمردی که ۹ تیر سال ۱۳۶۴ در تهران چشم به جهان گشود و به تاسی از پدرش که هشت سال در دوران دفاع مقدس جهاد کرد به پیکار با تروریستهای تکفیری رفت و در این راه جانش را فدا کرد.
حرفهای حاجقاسم فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران برای محمدحسین حجت بود. عقیدهاش بر این بود که شهید سلیمانی از اولیای خدا است و حرف او نباید روی زمین بماند. محمدحسین آنقدر برای حاجقاسم احترام قائل بود که دوستانش در منطقه تعریف میکردند که وقتی حاجی زنگ میزد، اگر او دراز کشیده یا نشسته بود، به احترام فرماندهاش میایستاد و با او صحبت میکرد.
حاجقاسم هر شب برایش صدقه میداد
حاجقاسم قبل از شهادت محمدحسین گفته بود «من همت خودم را در جبهه مقاومت پیدا کردم. عمار اسطوره بود. مثل عمار که نیست ولی شما نیروهایی مثل عمار تربیت کنید و به من تحویل دهید.»
سردار بعد از شهادت محمدحسین درباره او گفت: «من عمار را مثل پسرم دوست داشتم. هر شب برایش صدقه کنار میگذاشتم و میگفتم عمار جان مواظب خودت باش؛ منِ مالک به عمار نیاز دارم. شما سرمایههای من هستید.» حاجقاسم با القاب زیبایی از محمدحسین یاد کرده و گفته بود عمار خستگیناپذیر بود و رشادتها و شهامتهای عمار بینظیر بود. او خودش شناسایی و عملیات میکرد و همیشه در عملیاتها پیروز بود.
تحصیل و کارهای فرهنگی در دانشگاه
محمدحسین در یکی از دانشگاههای دولتی تهران قبول شد، اما به دلیل اینکه به رشته مورد پذیرش علاقه چندانی نداشت، در سال ۱۳۸۴ راهی یزد شد تا در رشته مهندسی عمران دانشگاه آزاد ادامه تحصیل دهد. او مسئولیت بسیج دانشجویی دانشگاه را بر عهده گرفت و سعی میکرد کارهایی همچون برگزاری یادواره شهدا، دیدار با خانوادههای شهدا تا پیگیریهای فراوان برای تدفین شهید گمنام در آن دانشگاه را انجام دهد. باوجود اینکه مخالفت و مشکلات زیادی برای تدفین شهدا در دانشگاه آزاد یزد پیش روی وی قرار گرفت، اما اردیبهشت سال ۸۷ هشت شهید گمنام در این دانشگاه به خاک سپرده شد. محمدحسین پس از پایان دوره کارشناسی، در رشته مدیریت امور فرهنگی دانشگاه علوم تحقیقات تهران در مقطع کارشناسی ارشد به ادامه تحصیل پرداخت.
این شهید مدافع حرم در دانشگاه دلباخته یک دختر شد، اما از او جواب منفی شنید. او که در عشقش مصمم بود، بر خواستهاش پافشاری کرد و توانست رضایت دختر مورد علاقهاش را جلب و با او ازدواج کند. ۲۱ بهمن سال ۱۳۹۳ فرزند آنها به دنیا آمد و نامش را امیرحسین گذاشتند. با وجود عشقی که به همسر و فرزند داشت. هیچکس و هیچ چیزی نمیتوانست مانع رفتن او به جبهه شود، مخصوصا زمانی که نام حضرت زینب (س) درمیان بود.
تفحص شهدا و خدمت به مردم محروم
محمدحسین همواره برای شناساندن و معرفی شهدا و فرهنگ شهادت فعالیت میکرد. عشق او به شهدا باعث شد مدتی در منطقه شرهانی به تفحص شهدا بپردازد. او به عنوان یک جهادگر هر سال به همراه دانشجویان در مناطق محروم کشور مانند بشاگرد و قلعه گنج حضور مییافت و به سازندگی و خدمت به این مردم باصفا افتخار میکرد. وی میگفت «باید از تهران به اینجاها آمد تا فکر نکنیم کسی هستیم و به این مردم خدمت کنیم». او در اردوهای راهیان نور هم شرکت و جوانان دیگر را با خود همراه میکرد.
منبع: ایرنا
+
آخرین اخبار ورزشی را در جامعه ورزشی آفتاب نو بخوانید.