امیر قلعهنویی طی مصاحبهای که ۲۹ آبان سال ۱۳۹۱ در آفتاب نو منتشر شد، حرفهای بسیار خاصی بر زبان آورد که چیزی حدود یک هفته یکی از سوژههای اصلی فوتبال ایران بود. بد نیست ماحصل این حرفها را دوباره همراه با یکدیگر بخوانیم:
- برخی کارشناسان اجنبیپرست هستند و در افکار عمومی انحراف ایجاد میکنند. آنها به مردم آدرس اشتباه میدهند.
- آقایان کارشناس علی دایی و امیر قلعهنویی را محاکمه میکنند در حالی که علی دایی اسطوره فوتبال ایران است و باید کمک کنیم تا رئیس کنفدراسیون فوتبال آسیا شود.
- از من خواهش کردند تا سرمربی تیم ملی شوم. باور کنید تابستان سال ۸۵ کارشان به خواهش و تمنا رسید تا من این سمت را قبول کنم.
- یک آقایی به من گفت در صداوسیما روی تابلو نوشته بودند تا میتوانید به قلعهنویی حمله کنید! جرم من این بود که بدون قرارداد به مالزی رفتم و به تیم ملی خدمت کردم (منظور قلعهنویی جام ملتهای ۲۰۰۷ است)
- من خودم خواستم فرهاد مجیدی به استقلال بیاید و اگر توانست به ما کمک کند. اگر هم نتوانست، با پیراهن همین تیم خداحافظی کند. منصوریان هم در زمان من خداحافظی کرد. امیر قلعهنویی دنبال تسویه حساب و سرمایهسوزی نیست. دربهای استقلال به روی فرهاد مجیدی باز است (فرهاد چند روز بعد از این مصاحبه دوباره به استقلال بازگشت)
- با فرهاد مجیدی اختلافات زیادی داشتم اما در زمان بازیگری او محبتهای فراوانی به او کردم که در حق کمتربازیکنی این کارها را انجام میدهم. من او را از بهمن به استقلال آوردم و پس از اینکه سرمربی تیم ملی شدم، دوباره به این تیم دعوتش کردم. خودم در ابتدای همین فصل (لیگ دوازدهم) پیشنهاد دادم مجیدی به استقلال بیاید اما یک روز قبل از پایان نقل و انتقالات گفت حتما باید کاپیتان باشم. اگر فرهاد میآمد، حتما کاپیتان بود ولی اینکه یک بازیکن شرط میگذارد نظم تیم را بر هم میزند.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰