جنگ‌های چند محوری: تلاش آمریکا برای فرسایش منابع مقاومت

به گزارش آفتاب نو، ثمانه اکوان پژوهشگر مسائل بین الملل: در همان روزی که گمان می‌رفت با برقراری آتش بس در لبنان، زمینه برای ایران و جبهه مقاومت برای کمک رسانی به حزب الله فراهم شود و این گروه مجال یابد تا ساختار و تشکیلات خود را بعد از جنگ ویرانگر دو ماهه با رژیم صهیونیستی بازسازی کند، تروریست‌ها در سوریه، به بخش‌های شمالی این کشور حمله و در طول دو هفته توانستند کنترل حلب و حماه را به‌دست گرفته و با اعتماد به نفس زیادی به فکر رفتن به‌سمت دمشق و تغییر نظام این کشور بیفتند. با این حال گروه‌های تروریستی حتی با تجمیع تحت پرچم تحریر الشام، به‌تنهایی قادر به پیشروی سریع در استان‌های شمالی و غلبه بر ارتش این کشور نبودند و حالا که پرچم ترکیه و سلاح‌های ناتو در دستان این افراد دیده‌می‌شود، ریشه‌های اصلی این درگیری‌ها و طرفی که از آنها حمایت لجستیکی و اطلاعاتی می‌کند، کاملاً مشخص شده‌است.

ایالات متحده طبق معمول چند ماه اخیر، در همان ابتدای امر اعلام‌کرد که از تلاش تروریست‌ها برای حمله دوباره به حلب و حماه بی‌خبر بوده است. سخنگویان کاخ سفید ضمن بی اطلاعی از این مسئله، خاطر نشان می‌کردند که ایالات متحده همچنان گروه تحریر الشام را در فهرست گروه‌های تروریستی قرار داده و حمایتی از تروریست‌ها در سوریه نمی‌کند. با این حال انتشار خبر پیشنهادات آمریکا به بشار اسد درست قبل از حملات تروریست‌ها به حلب، گمانه‌زنی‌ها در مورد دخالت آمریکا در اوضاع منطقه را بیشتر کرد. خبرگزاری رویترز گزارش داده‌بود که قبل از حمله تروریست‌ها به حلب، آمریکا و امارات متحده عربی به اسد پیشنهاد داده‌بودند که در صورت دست برداشتن سوریه از حمایت از ایران و قطع تمامی مسیرهای انتقال سلاح به لبنان، امکان رفع تحریم‌ها علیه این کشور را بررسی خواهندکرد. بر اساس اعلام منابع خبرگزاری رویترز که نخواسته بودند نامشان فاش شود، این اقدام با نزدیک شدن به ۲۰ دسامبر و زمان پایان دوره سالیانه تحریم‌ها علیه سوریه در محافل دیپلماتیک مطرح شده بود و بعد از اینکه آمریکایی‌ها از جواب مثبت دولت سوریه در این خصوص ناامید شدند، حمله تروریست‌ها به حلب صورت گرفت.

در هر صورت اگر اخبار این‌چنینی نیز از اقدامات پشت پرده آمریکا و رژیم صهیونیستی در جدا کردن سوریه از محور مقاومت منتشر نمی‌شد نیز حملات ناگهانی تروریست‌ها به حلی و حماه و قدرت گیری دوباره آنها به‌همراه پوشش رسانه‌ای بسیار قوی از حملات آنها در رسانه‌های غربی و منطقه‌ای، این گمانه را تقویت می‌کرد که نقشه‌ای آمریکایی- صهیونیستی در جریان است تا همان طور که نتانیاهو در نطقش در سازمان ملل مطرح کرده بود، نظم منطقه را تغییر دهد. گمانه‌زنی‌ها تا جایی پیش رفت که بسیاری از تحلیلگران سیاسی بر این عقیده بودند حتی شکل گیری آتش بس در لبنان نیز با ضمانتی که آمریکا در خصوص سوریه به رژیم صهیونیستی داده‌بود، اتفاق افتاد و از همان زمان مشخص بود که هدف اصلی بعدی صهیونیست‌ها بعد از غزه و لبنان، و هدف بعدی آمریکا بعد از یمن و تحت فشار قرار دادن عراق، سوریه است.

اما آمریکا از این اتفاقات به‌دنبال رسیدن به چه اهدافی است و چطور می‌توان در شرایط فعلی، جلوی اراده آمریکا در منطقه ایستاد.

اولین هدف آمریکا و متحدانش در منطقه که شامل رژیم صهیونیستی، برخی کشورهای عرب منطقه و ترکیه است، تضعیف ایران به‌عنوان منبع اصلی اراده مقاومت در منطقه است. در شرایطی که جنگ در لبنان، نتوانست اهداف نتانیاهو را محقق سازد، آمریکا و متحدانش به این نتیجه رسیدند که برای پایان دادن به حیات حزب الله تنها راه، قطع راه‌های رسیدن کمک و تجهیزات نظامی به این گروه است. قطع بازوی ایران در سوریه و محدود کردن توانایی کشورمان برای انتقال حمایت‌های لجستیکی از حزب الله لبنان، یکی از اهداف اصلی از احیای گروه‌های تروریستی در سوریه بود و در عین حال تضعیف ارتباطات ایران در منطقه، باعث تضعیف حزب الله لبنان نیز می‌شود. نتانیاهو بر همین اساس بود که چند روز پیش اعلام‌کرد آتش بس در مقابل حزب الله مقطعی است و هنوز جنگ با این گروه ادامه دارد. به نظر می‌رسد آتش بس با حزب الله لبنان تنها راهی برای تنفس دادن به رژیم صهیونیستی از جنگ در چند محور بود و مطمئناً بعد از قطع راه‌های ارتباطی با لبنان از طرف سوریه، دوباره رژیم صهیونیستی برای اینکه کار خود در لبنان را تمام کند، به‌سمت جنگ در این کشور خواهد رفت.

هدف بعدی درگیر کردن ایران و جبهه مقاومت در چند درگیری به‌صورت موازی بود. همان طور که صهیونیست‌ها اعتقاد داشتند از ۷ محور به آنها حمله شده است و باید در تمام این ۷ محور با دشمن اصلی که ایران است، در جنگ باشند، حالا خودشان در حال گشودن محورهای جدید جنگی علیه ایران و جبهه مقاومت هستند. این درگیری‌ها از غزه شروع شد و به کرانه باختری نیز رسید اما بعد به سراغ لبنان رفت و در سوی دیگر در یمن نیز با شدت کمتری دنبال شد. حمله رژیم صهیونیستی از آسمان عراق به ایران نشان داد جبهه بعدی می‌تواند عراق باشد و تلاش آمریکا و متحدانش برای تحت فشار قرار دادن ایران در مسئله هسته‌ای و حقوق بشری نشان داد جبهه‌های جدید، همان جبهه‌های کلاسیک قدیمی است که چندین دهه است ایران را با بهانه‌های گوناگون تحت فشار و تحریم قرار می‌دهد. آمریکا و متحدانش بر این عقیده‌اند جنگ در لبنان و غزه و درگیری و بحران داخلی در سوریه و هدف قرار دادن انصارالله در یمن و حتی مشغول ساختن گروه‌های حشدالشعبی عراق و فاطمیون در سوریه، می‌تواند منابع مالی و نظامی ایران را پراکنده ساخته و تهران را در موقعیت ضعف استراتژیک قرار دهد. تهران در عین حال که از نظر نظامی در این جبهه‌ها درگیر می‌شود، ملاحظات امنیتی خود از پیشروی تروریست‌ها به‌سمت اماکن متبرکه در سوریه و عراق را نیز داشته و در عین حال درگیری ذهنی ای نیز در خصوص امنیت مرزهای خود خواهد داشت و در حوزه دیپلماسی نیز تمام توان خود را برای حل مسائل دیپلماتیک مرتبط با برنامه‌های دفاعی و هسته‌ای‌اش خواهد گذاشت. این مسئله در عین حال این فرصت را به آمریکا و متحدانش می‌دهد که ایران را بیشتر در حوزه اقتصادی تحت فشار قرار دهند و منافع ایران در سوریه را به‌صورت آشکارتری مورد حمله قرار دهند.

سومین هدف اما پیدا کردن راهی برای توجیه حضور نظامی در سوریه است. ترامپ در زمان انتخابات ریاست جمهوری مطرح کرده بود که به‌دنبال خروج نیروهای امریکایی از سوریه است و حالا در روزهای باقی مانده از دولت بایدن، او تمام تلاش خود را می‌کند تا مانع از این کار شود. باقی ماندن آمریکا به بهانه هدف قرار تروریست‌ها در سوریه باعث ایجاد درگیری بیشتر در منطقه شده و احتمال رویارویی نیروهای آمریکایی با جبهه مقاومت و همچنین روسیه را نیز افزایش می‌دهد از این طریق آمریکایی‌ها هم جبهه مقاومت را تحت فشار می‌گذارند و هم روسیه را که بیشتر از هر زمان دیگری در اوکراین مشغول جنگیدن است.

اما راهکار ایران برای حل بحران به وجود آمده چیست؟ شاید بسیاری از تحلیلگران و فعالان حوزه مقاومت در چند روز اخیر به‌سمت طرح این سؤال رفته باشند که چرا ایران بلافاصله نیروهای مستشاری و نظامی خود را برای دفاع از سوریه به این کشور نفرستاد. در روزهای ابتدایی قوت گرفتن تروریست‌ها در سوریه و عراق نیز همین سؤالات مطرح بود اما ایران در آن زمان بنا به درخواست رسمی دولت سوریه و برای کمک مستشاری به این کشور رفت و این مسئله، حضور نیروهای ایرانی در سوریه را مشروع کرد. این در حالی بود که آمریکایی‌ها هیچ گاه حضور مشروعی در سوریه نداشتند و رژیم صهیونیستی نیز هم‌راستا و هم قدم با تروریست‌ها، منافع ارتش سوریه را هدف قرار می‌داد. حالا بعد از گذشت یک دهه از این مسئله، اصل اساسی و اصلی در این زمینه همچنان پابرجاست و آن ضرورت حضور مشروع ایران در جبهه نبرد با تروریست‌ها است. به هر دلیلی که هنوز اعلام نشده است، دولت سوریه درخواستی رسمی از ایران برای کمک به مقابله با تروریست‌ها نداشته است و ایران نیز در این خصوص نمی‌تواند مانند قدرت‌های متجاوز در منطقه اقدام به ارسال نیرو و تجهیزات نظامی به سوریه کند. در هر صورت حفظ اقتدار و شآن دولت سوریه، چیزی است که متحدان بشار اسد آن را در نظر دارند و تروریست‌ها و متحدان آنها در کشورهای غربی آن را زیر سؤال می‌برند. با این حال راه حل دیگر در این موضوع، تقویت دیپلماسی منطقه‌ای از سوی ایران است. ایران همچنان که تاکنون نشان داده می‌تواند از طریق گفت و گو با روسیه، ترکیه و عراق، آنها را به همکاری برای مقابله با تروریست‌ها تشویق کرده و ترکیه را نیز متقاعد به تغییر رویکرد خود در حمایت از گروه‌های تروریستی کند. در عین حال جلب حمایت کشورهای همسو در بین کشورهای عرب منطقه مانند عراق و قطر می‌تواند اهرم‌های دیپلماتیک ایران را تقویت کند.

همان طور که وزیر امور خارجه کشورمان نیز چندی پیش اعلام‌کرد، با وجود اینکه در طول جنگ در لبنان، رژیم صهیونیستی راه‌های اتصال سوریه به عراق و لبنان را هدف قرار داده است، اما جبهه مقاومت هنوز راه‌های خاص خود برای حمایت از لبنان را دارد و فعالیت تکفیری‌ها در سوریه نمی‌تواند مانعی برای کمک به حزب الله لبنان باشد. ایران برای ارسال تجهیزات پیشرفته و تکنولوژیک خود به لبنان که می‌تواند جایگزین بسیار خوبی برای سلاح‌های سنگین باشد، نیازی به خطوط مواصلاتی در سوریه ندارد. در عین حال ایران باید هر چه سریع‌تر به یک نمای قدرت در منطقه بپردازد تا پیش از این گمانه تضعیف ایران و گروه‌های مقاومت در منطقه با حملات صهیونیست‌ها، تقویت نشود. این نمایش قدرت نظامی می‌تواند به‌عنوان یک هشدار جدی به رژیم صهیونیستی و گروه‌های هم‌سوی آن و ایالات متحده تلقی شود. به نظر می‌رسد حالا بیشتر از زمان دیگری نیاز است که عملیات وعده صادق ۳ انجام شود تا به صهیونیست‌ها نشان داده شود آتش بس دروغین و موقت در لبنان نمی‌تواند مانع ایران در حفظ بازدارندگی خود در منطقه شود.

مسئله بعدی که باید به‌سرعت برای آن فکری اندیشیده شود، تقویت رسانه‌ای جبهه مقاومت در افکار عمومی مردم چه در داخل و چه در خارج از کشور در منطقه است. صهیونیست‌ها و متحدان آمریکایی‌شان به‌خوبی برای عملیات تروریست‌ها در سوریه پیوست رسانه‌ای مشخص کرده و آن را حمله‌ای بسیار مقتدرانه نشان دادند، ایران می‌تواند با استفاده از رسانه‌های منطقه‌ای و بین المللی و با تکیه‌بر اقدامات بازدارنده نظامی و پیوست رسانه‌ای همسو با آن، مشروعیت محور مقاومت در منطقه را تقویت کرده و این جنگ را نه جنگ سوریه علیه تروریست‌ها و حامیان ترک‌شان، بلکه جنگ سوریه با تروریست‌ها و حامیان آمریکایی – صهیونیستی شان نشان دهد.

منبع خبر: همشـهری

آخرین اخبار ورزشی را در جامعه ورزشی آفتاب نو بخوانید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

advanced-floating-content-close-btn