یک چهارچوب گریز

فکر نکنید خواسته بودها، خیلی‌‌وقت‌ها ناخواسته توی کتم نمی‌رفت. بعدها فهمیدم این احساس خفگی و افسردگی عجیبی که در چهارچوب قوانین قرارگرفتن به من دست می‌دهد یک مشکل قدیمی است که به قول روان‌شناس‌ها ریشه در بچگی دارد و راه‌حلش مواجهه است. من مثل کسی که فوبیای سگ‌وگربه دارد و از صدفرسخی حیوانات رد نمی‌شود اما برای خوب‌شدن ترسش باید با آن رودررو شود باید با قانون و چهارچوب‌بندی شدن زندگی رو‌به‌رو شوم!

همین‌قدر عجیب و فکاهی!
تجویز دکتر این بود جایی کار کنم که صبح به صبح باید انگشت بزنم و وارد شوم و جایی کار کنم که خودم تک‌وتنها در یک اتاقم و هیچ به من خوش نمی‌گذرد که از زیر کار در بروم. ترجیحا رئیسم هم با جلاد برابری کند. اما سخت در اشتباهید اگر فکر کنید شرایط کاری من الان مثل سربازخانه‌های قدیمی شده‌است تا با قانونمداری مواجه شوم. الان تا لنگ ظهر می‌خوابم، خیلی روزها را دورکاری می‌کنم و چون جایگاه خوبی دارم کسی به من گیری نمی‌دهد و خدا را شکر مدیر بالاسری خوبی هم دارم و این‌طور شد که در ۲۷سالگی هم قانونمندی را یاد نگرفتم! اما جنس یک قانون‌هایی با چهارچوب‌های آدمیزادی فرق می‌کند. قوانینی که حساب‌وکتابش هم فرازمینی است و دو دوتا چهارتایش دقیق. همانی که یک عده به آن می‌گویند کارما و یک عده می‌گویند خدا لعنتت کند! که بدی کنی بالاخره روزی سزایش را می‌بینی و خوبی‌ات هم محاسبه می‌شود و این‌که هرکس را خدا به اندازه وسعش امتحان می‌کند و گاهی ما نمی‌دانیم وسع‌مان چقدر کش می‌آید و بزرگ می‌شود. همین من چهارچوب‌گریز به طرز عجیبی سر قوانین خدا بگی‌نگی حرف‌گوش‌کن‌تر می‌شوم. برایم قابل قبول‌تر است خدا نسخه برایم بپیچد و چشم بگویم. بعضی قوانین هم ریشه در دین دارد و در دلسوزی خدا، چشم که بگویی کارت راه می‌افتد … .

+

آخرین اخبار ورزشی را در جامعه ورزشی آفتاب نو بخوانید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

advanced-floating-content-close-btn