گفت‌وگوی خواندنی دو کارگردان با همدیگر | از دیدن رشد تیموتی شالامی به وجد آمدم

آفتاب نو: ویله‌نوو و گوادانینو برای سال‌ها سلیقه مشترکی درباره بازیگران داشته‌اند که این دو را به‌نوعی به هم پیوند می‌دهد. ویله‌نوو ۵۷ ساله با دیدن تیموتی شالامی در فیلم «من را با نام خودت صدا بزنِ» لوکا گوادانینو تصمیم گرفت که نقش پل آتریدیز در فیلم «تلماسه» را به او بسپارد. همین‌طور قبل از اینکه زِندایا در قسمت دوم «تلماسه» بازی کند، در درام ورزشی و خاص «چلنجرز» گوادانینو ۵۳ ساله ظاهر شد. امسال از ویله‌نووْ قسمت دوم «تلماسه» اکران شد و از گوادانینو «عجیب‌وغریب». این دو کارگردان با اینکه کارهای همدیگر را پیگیری می‌کردند، اما تا به حال یکدیگر را از نزدیک ندیده بودند. آنها در بخش میزگردِ «کارگردانان به روایت کارگردانانِ» نشریه «ورایتی» روبه‌روی هم نشستند و مفصل درباره دو بازیگری که با هر دو کار کرده‌اند حرف زدند. بخشی از گفت‌وگوی این دو را ترجمه کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

گوادانینو: ما دو تا همدیگر رو نمی‌شناسیم، اما امیدواریم خیلی زود دوست شیم.

ویله‌نووْ: تو خیلی خوبی. منم مشتاقم.

گوادانینو: من فکر می‌کنم چیز موازی‌ای بین ما دو تا وجود داره. ما هر دو فیلمسازایی هستیم که به زبان انگلیسی فیلم می‌سازیم، اما هر دو از زبان‌های دیگه‌ای می‌آییم. تو فرانسوی کانادایی هستی و من ایتالیایی. ما هر دو از کودکی درباره پروژه‌ها تو ذهن‌مون رؤپاپردازی می‌کردیم. مشهوره که تو در ۱۳ سالگی «تلماسه» رو خوندی و با خودت گفتی می‌سازمش. و منم «عجیب‌وغریب» رو در ۱۷ سالگی خوندم و گفتم می‌سازمش. پس وقتی شنیدم که ما هر داریم با بازیگرای یکسانی برای نقش‌های اصلی فیلم‌هامون کار می‌کنیم، احساس کردم: «آره، بین ما دوستی وجود داره». من اومدم به بوداپست که «چلنجرز» رو به زِندایا نشون بدم، و وقتی اون داشت فیلم رو می‌دید، من داشتم سر صحنه فیلم تو («تلماسه» قسمت دوم) قدم می‌زدم. یکشنبه روزی بود. یه لوکیشن خلوت و خالی. لحظه خاصی بود.

ویله‌نووْ: کاش اونجا بودم؛ دوست داشتم باهات قدم می‌زدم. افتخاری برای من می‌بود. اما من باید ازت تشکر کنم چون دیدن بازی تیموتی در «من را با نام خودت صدا بزن» یکی از نیروهای ترغیب‌کننده اصلی برای من بود که به پل آتریدیز فکر کنم. چیزی درباره اون هوشی که من در چشمانش دیدم و اون پختگی و کمالی که تو از جوانی‌اش ثبت کرده بودی وجود داشت که با خودم گفتم «خدای من، میشه این خود پل باشه.»

گوادانینو: با من موافقی گاهی فیلم‌هایی که ما می‌سازیم در عین حال مستندهایی درباره بازیگراست؟

ویله‌نووْ: درسته. وقتی با تیموتی شروع به کار در قسمت اول «تلماسه» کردم، خیلی زود فهمیدم که اون قبلا فیلمی به این بزرگی کار نکرده. منظورم اینه که اون جوونی در ابتدای بزرگسالی بود؛ هویتش سفت و سخت نشده بود. بیرون دوربین، احساس کردم که باید ازش محافظت و راقبت بشه. وقتی برگشت سر قسمت دوم «تلماسه»، اون دوباره بعد از «من را با نام خودت صدا بزن» با تو در «استخوان ها و همه» کار کرده بود، و من حس کردم که او چقدر رشد کرده بین این دو تاف یلم. اون واقعا یک بازیگر نقش اول مرد بود. خاطر جمع‌تر شده بود؛ محدودیت ها را می شناخت، می دانست چطور تمرکز کند. خیلی برایم تکان دهنده بود که این امتیاز را داشتم که رشد او را مقابل دوربین ببینیم. در مورد زِندایا هم وقتی بازی اش را در «چلنجرز» دیدم، به معنای خوبش جا خوردم و شگفت زده شدم که چقدر سویه ای دیگه از خودش را آشکار کرده.

گوادانینو: درست می‌گی، اون حس شوخ‌طبعی فوق‌العاده‌ای تقریبا شبیه به پرستون استرجس داره که درست مثل بازیگرای قدیمی زن نقش اول هالیوود کلاسیکه. زِندایا ترسی از بازی در نقش شخصیت‌های دوست‌نداشتنی نداره، اما بعدش تو را کاملا تسخیر می‌کنه.

ویله‌نووْ: اون خیلی بازیگوشه، اما خیلی خوشحال و ذوق‌زده‌ام که دیدم وجهی از شخصیتش رو آشکار کرد که من قبلا ندیده بودم. نمی‌دونم برای تو هم اتفاق افتاده که وقتی بازیگرت رو تو فیلم دیگه‌ای می‌بینی بهش افتخار کنی؟

گوادانینو: آره، خیلی افتخار میکنم، مثل یه پدر. وقتی می‌بینی که آنها نگاه خیره ما رو نه به عنوان کارگردان بلکه در مقام تماشاگر هدایت می‌کنند، و این کار را در فیلم‌هایی می‌کنند که خیلی سرگرم‌کننده‌اند، افتخار می‌کنم. خیلی زیبایت.

ویله‌نووْ: دقیقا، دقیقا.

منبع خبر: همشـهری

آخرین اخبار ورزشی را در جامعه ورزشی آفتاب نو بخوانید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

advanced-floating-content-close-btn