یلدا؛ شب بلند غزل‌های مشرقی‌ست

شب یلدا از سنت‌های باستانی و زیبای ایرانی، با شعر و هنر گره خورده است. زیبایی‌شناسی ایرانی همیشه سنت‌ها و آیین‌های خود را با واژه و تصویر گره زده است و در طول قرن‌ها، شعر که به‌عنوان رکن مهم و بنیادینی در فرهنگ و تمدن ایرانی شناخته شده، در آیین‌های شب یلدا نقشی مهم و محوری داشته است. 

ایرانیان در این شب، گرد هم می‌آیند و قصه‌ها و افسانه‌های کهن را مرور می‌کنند و فال حافظ می‌گیرند و از شاعر نامدار خود، مدد می‌گیرند و هم‌زبان و همدل با او رویدادهای آینده را در آینه شعر به تماشا می‌نشینند. 

تغییر نگاه به یلدا

چنان‌که می‌دانیم سنت‌های مربوط به شب یلدا سابقه‌ای دیرینه و باستانی در فرهنگ و تمدن فارسی دارد و ریشه‌های آن به آیین مهرپرستی بازمی‌گردد که در آن جنگ میان اهورا و اهریمن با نماد نبرد همیشگی نور و روشنایی در برابر سیاهی و تاریکی به تصویر کشیده می‌شد. در شب یلدا که نخستین شب زمستان و شبی طولانی است، این نبرد چیرگی کوتاه‌مدت سرما و سیاهی بر گرما و نور بود و به همین دلیل شب یلدا به اعتقاد آنان، در خود کراهتی داشت و مردم با گردهم‌آمدن و همدل‌شدن برای پیروزی نور بر ظلمت، دعا می‌کنند و این شب را در کنار هم می‌گذرانند. 

با تغییر نگاه و رویکرد ایرانیان در طول قرن‌ها و تشرف آنها به دین اسلام، این نگاه به یلدا تغییر کرد و به آیینی برای همنشینی، دوستی و قصه خواندن و صله‌رحم تبدیل شد. ضمن این‌که این شب، از معنای گذشته خود تغییر کرد، سنت‌های جدید و آیین‌های تازه‌ای در آن وارد شد که فال گرفتن، شاهنامه ‌خواندن و قصه‌گویی ازجمله آنهاست. 

شبی تار و طولانی

در شعر فارسی، این شب همواره یکی از موضوع‌ها و مضمون‌هایی بوده است که شاعران به آن توجه کرده‌اند. یلدا به‌عنوان شبی طولانی و تاریک، مورد توجه شاعران بوده است و آنها از این مضمون برای ساختن تصویرهای شاعرانه بارها بهره برده‌اند. 

طولانی‌بودن این شب، در نگاه شاعران بسیار به چشم می‌آمده است. شاید تصوری که ما از یک شب طولانی داریم با تصوری که گذشتگان‌مان در دوره‌هایی که امکان روشن نگه داشتن خانه‌ها محدود بوده است، یکسان نباشد. به همین دلیل است که این طولانی‌بودن و تیره‌بودن بسیار به چشم مردم و البته هنرمندان می‌آمده است. برای همین بخش زیادی از تصویرهایی که از یلدا در آثار شاعران، می‌بینیم، تصویرگر همین تاریک و طولانی بوده که باعث شده است شاعران، این شب را چون شب فراق معشوق، سخت و طاقت‌فرسا ببینند و حتی برخی آن را به زندان تشبیه کنند، با این توصیف که زندان‌های آن دوران، سیاهچال بوده است و هیچ روشنایی به آن راه نداشته است. 

اغراق در مدح

اگر به شکلی تاریخی بخواهیم به ردپای یلدا در شعر فارسی، نظر بیندازیم، می‌بینیم که یکی از نخستین شاعرانی که درباره این شب، اشاراتی در شعرش داشته، یکی از شاعران قرن چهارم، عنصری بلخی است. او از شاعران دربار سلطان محمود بوده که به قصیده‌های مدحی خود مشهور است، در یکی از شعرهایش خطاب به ممدوحش می‌سراید:
چون حلقه ربایند به نیزه، توبه نیزه
خال از رخ رنگی بربایی شب یلدا

که اغراقی شاعرانه در این بیت دیده می‌شود. شاعر می‌گوید اگر هنر دیگران این بوده است که نیزه‌ای را از میان حلقه‌ای رد کنند، تو آن‌قدر چیره‌دستی که می‌توانی در شب یلدا که همه چیز تاریک و غیرقابل مشاهده است، خال سیاهی را از روی زنگی سیاهپوستی برداری! 
همین رویکرد را در بیتی از امیرمعزی نیز می‌بینیم که در آن اغراق شاعرانه در مدح آشکار است:
چون هوا را تیره گرداند غبار لشکرش
روز روشن بر مَعادی چون شب یلدا بود

نگاهی تازه به شب یلدا

از میان شاعران قرن پنجم، ناصر خسرو قبادیانی هم به شب یلدا و تصویرسازی با این مضمون توجه داشته است اما چون او خود شاعری مذهبی و اهل تشرع و پند است، از این مضمون چنین استفاده می‌کند: 
قندیل فروزی به شب قدر به مسجد
مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا

خطاب او در این بیت کسانی است که به ظواهر دین توجه دارند اما عمق معنای دین را به‌درستی درک نکرده‌اند، به همین خاطر به آنها می‌گوید که شما مسجدها را از چلچراغ‌ها پرنور کرده‌‌اید اما خانه دل‌تان چون شب یلدا سیاه و تاریک است. این گاه حکیمانه و اندرزوار به موضوعاتی چون یلدا در شعر فارسی به‌خصوص از قرن ششم به بعد، زیاد دیده می‌شود. مثلا خاقانی شب یلدا را نمادی از ظلمت دنیا تشبیه می‌داند و می‌گوید که باید با شمع فروزان جان پاک از دل این تاریکی بیرون آمد. 
تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف
تو شمع فروزنده و گیتی شب یلدا

می‌دانیم که خاقانی که‌‌ زاده مادری مسیحی بوده، به‌شدت از مضمون‌های مرتبط با دین عیسوی در شعرهایش بهره برده است. از دیرباز پیوند میان شب یلدا و زادروز مسیح، مورد توجه بوده و بسیاری معتقدند که این همزمانی باعث شده این آیین‌ها به هم نزدیک شوند برای همین در شعر خاقانی توجه به موضوع شب یلدا فراوان است. برای مثال در این بیت‌ها:
آری که آفتاب مجرد به یک شعاع
بیخ کواکب شب یلدا برافکند
روح القدس بشیبد اگر بکر همتش
پرده در این سراچه اشیا برافکند
یا: 
غصه هر روز و یارب یارب هر نیم شب
تا چه خواهد کرد یارب یارب شب‌های من
هست چون صبح آشکارا کاین صباحی چند را
بیم صبح رستخیز است از شب یلدای من

شب یلدا و تصویرسازی در شعر عاشقانه

شاعران قرن هفتم به بعد، مضمون‌های مرتبط با شب یلدا را با رویکردهای عرفانی و عاشقانه همراه کردند. شاعر بزرگ قرن هفتم، سعدی بارها از این مضمون استفاده کرده و در غزل‌های شیرین عاشقانه‌اش بارها از شب هجران و گیسوی یار که چون شب یلدا بلند و تاریک است، گفته است. مثلا در این بیت‌ها:
نظر به روی تو هر بامداد نوروزی‌ست
شب فراق تو هر شب که هست یلدایی‌ست
یا: 
هنوز با همه دردم امید درمان است
که آخری بود آخر شبان یلدا را
یا:
برآی‌ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
یا این بیت که از قصاید سعدی است:
روز رویش چو برانداخت نقاب شب زلف
گفتی از روز قیامت شب یلدا برخاست

حافظ و نگاهی تازه به شب یلدا

شاعر قرن هشتم عبید زاکانی رباعی مشهوری درباره شب یلدا دارد که در این شعر هم باز این شب، سوژه شعری عاشقانه شده است:
ای لعل لبت به دلنوازی مشهور
وی روی خوشت به ترکتازی مشهور
با زلف تو قصه‌ای ست ما را مشکل
همچون شب یلدا به درازی مشهور
باز در همین قرن، اوحدی مراغه‌ای شاعر، شب یلدا را چون شب هجران یار می‌بینید:
شب هجرانت، ‌ای دلبر، شب یلداست پنداری
رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری

 شاعر دیگر فارسی‌گوی هندی‌نژاد، امیرخسرو دهلوی است که بیتی درباره یلدا دارد که رنگی از تازگی و کشف شاعرانه در آن آشکار است:
هر شبی در غم هجرت شب یلداست مرا
که به سالی به جهان یک شب یلدایی هست
و باز از شاعر دیگر قرن هشتم، سلمان ساوجی بگوییم که سروده است:
شب یلدا است هر تاری ز مویت، وین عجب کاری
که من روزی نمی‌بینم، خود این شب‌های یلدا

اما حافظ که نامش با این شب گره خورده است، از مضمون شب یلدا و تاریکی و سخت بودن آن استفاده‌ای سیاسی و خلاقانه کرده و سروده است:
صحبت حکام‌‌؛ ظلمت شب یلداست
نور ز خوشید خواه، بو که برآید

نازک خیالی‌های شاعرانه

مضمون‌پردازی‌های شاعران نازک‌خیال با شب یلدا، در سده‌های بعد هم ادامه یافت. وحشی بافقی با این مضمون زیاد بازی کرده و باز هم از سختی و طولانی‌بودن این شب گفته است:
شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد
در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد
یا:
عمر ابد ز عهده نمی‌آیدش برون
نازم عقوبت شب یلدای خویش را
اما شاعران سبک هندی که از هیچ مضمونی به‌راحتی نمی‌گذرند، با مضمون شب یلدا هنرآفرینی‌ها کرده‌اند. اول از همه از شاعر مشهور این سبک، بیتی بیاوریم:
مردان نظر سیاه به دنیا نمی‌کنند
روز سفید خود شب یلدا نمی‌کنند
که نگاهی عارفانه به زندگی را با مضمون شب یلدا همراه کرده است. 
بازهم صائب در بیتی دیگر می‌گوید: 
روزی دل گشت از زلف دراز او مرا
آنچه بر بیمار از طول شب یلدا گذشت

 می‌بینیم در این بیت هم، مضمون اصلی همان درازی و سختی شب یلداست اما اینجا سختی این شب، به‌سختی و دیرگذر بودن شب بیماری ربط داده شده و شاعر با گره‌زدن آن به زلف یار، هنرآفرینی بیشتری کرده است. حالا که حرف از شاعران سبک هندی شد، این بیت عرفی شیرازی شاعر جوانمرگ قرن دهم هم خالی از ذکر نیست:
آبروی شمع را بیهوده نتوان ریختن
صد شب یلداست در هر گوشه زندان ما

یلدا در شعر معاصر

در شعر معاصر، نگاه به یلدا اندک‌اندک عوض شد و به مضمون‌های جدیدی درباره آن توجه شد. شاعران نوکلاسیک فارسی، همچنان در نگاه خود به یلدا تحت تأثیر سنت شعر فارسی هستند، برای مثال هوشنگ ابتهاج (سایه) همچنان مانند شاعران قرون گذشته، شب یلدا را مانند زندان، سیاه و تاریک می‌بیند:
ای سایه، سحرخیزان دلواپس خورشیدند
زندان شب یلدا بگشاییم و بگریزیم
اما هم او باز در نگاهش به یلدا، نگاهی تازه هم دارد و می‌گوید:
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت

اما رفته‌رفته شاعران جدیدتر، مضمون‌یابی‌های بیشتری با نگاه و رویکردی معاصر پیدا کردند و دیگر از تکرار مضمون شب یلدا و تاریکی دست برداشتند یا اگر هم این مضمون را تکرار کردند، شکل و شیوه‌ای نوین و تازه برای آن پیدا کردند تا شعرشان را رنگی از تازگی بزند. 
مثلا مهدی فرجی می‌گوید:
یلدای آدم‌ها همیشه اول دی نیست
هر کس شبی بی‌یار بنشیند شبش یلداست

یا این بیت از سعید بیابانکی که تازگی و کشف شاعرانه در آن موج می‌زند:
بمان که فلسفه این شب دراز این است
که یک دقیقه بیشتر تو را نگاه کنم

یا این غزل از نغمه مستشار نظامی که نگاهی نو و تعریفی تازه و امروزین از شب یلدا و سنت‌های فرهنگی ایران دارد:
یلدا شب بلند غزل‌های مشرقی‌ست
میلاد هر ترانه زیبای مشرقی‌ست

آهسته می‌رسند به مقصد ستاره‌ها
مهتاب گاهواره رویای مشرقی‌ست
سرما حریف قصه مادربزرگ نیست
دستش لحاف کرسی گرمای مشرقی‌ست
«از هرچه بگذری سخن دوست خوشتر است»
حافظ دوای روح و مسیحای مشرقی‌ست
سیب و انار و پسته، شیرین و ترش و شور
طعم اصیل یک شب یلدای مشرقی‌ست
حالا که دوستان همه جمعند دف بیار
چشم انتظار، صد دل شیدای مشرقی‌ست
یلدا شب یکی شدن آفتاب و ماه
میلاد هر ترانه زیبای مشرقی‌ست

+

آخرین اخبار ورزشی را در جامعه ورزشی آفتاب نو بخوانید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

advanced-floating-content-close-btn